English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (36 milliseconds)
English Persian
compartmentalised تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising تبدیل به اجزا کردن
compartmentalize تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing تبدیل به اجزا کردن
Other Matches
clocks مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
facture اجزا
ingradient اجزا
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
resolutions قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
DBA ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
breakers وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
modified milk شیری که اجزا ان را کم وزیاد کرده بکودکان می خوراتتد
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
breaker وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
chaining اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
casings جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
casing جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
qualitative analysis تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
pound cake کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
toggle تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
commuted تبدیل کردن
transact تبدیل کردن
reset تبدیل کردن
redeploy [staff] تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
converts تبدیل کردن
to transform [into] تبدیل کردن [به]
transform تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
to convert something into something تبدیل کردن به
to turn something into something تبدیل کردن به
transformed تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
transforms تبدیل کردن
transrorm تبدیل کردن
toggles تبدیل کردن
transforming تبدیل کردن
transmuting تبدیل کردن
gear level تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
reducing تبدیل کردن
converted تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
reduce تبدیل کردن
reduces تبدیل کردن
turns تبدیل کردن
converting تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
transmute تبدیل کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
capitalized تبدیل بسرمایه کردن
aerify تبدیل به هوا کردن
sugars تبدیل به شکر کردن
capitalised تبدیل بسرمایه کردن
realises تبدیل به پول کردن
sugar تبدیل به شکر کردن
realising تبدیل به پول کردن
levers تبدیل به اهرم کردن
capitalises تبدیل بسرمایه کردن
capitalize تبدیل بسرمایه کردن
stencilize تبدیل به استنسیل کردن
nitrate به نیترات تبدیل کردن
lapidify تبدیل به سنگ کردن
capitalizes تبدیل بسرمایه کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
realizes تبدیل به پول کردن
forests تبدیل به جنگل کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
realized تبدیل به پول کردن
reify تبدیل بماده کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
realizing تبدیل به پول کردن
charr تبدیل به زغال کردن
nitrates به نیترات تبدیل کردن
acetify تبدیل به سرکه کردن
realised تبدیل به پول کردن
lever تبدیل به اهرم کردن
capitalizing تبدیل بسرمایه کردن
realize تبدیل به پول کردن
capitalising تبدیل بسرمایه کردن
agglutinate تبدیل به چسب کردن
structuralize تبدیل به ساختمان کردن
pustulate تبدیل به کورک کردن
saccharify تبدیل به قند کردن
incineration تبدیل بخاکستر کردن
fluidize تبدیل به مایع کردن
versify تبدیل بنظم کردن
nebulize تبدیل به ذرات کردن
vitriolize تبدیل به زاج کردن
verbalize تبدیل به فعل کردن
verbalized تبدیل به فعل کردن
verbalizes تبدیل به فعل کردن
hypostatize تبدیل بماده کردن
verbalizing تبدیل به فعل کردن
interchange energy تبدیل کردن انرژی
gorgonize تبدیل بسنگ کردن
to change to the better تبدیل به احسن کردن
gasification تبدیل کردن بگاز
ionize تبدیل به یون کردن
etherify تبدیل به اتر کردن
marmarize تبدیل بمرمر کردن
scorify تبدیل به تفاله کردن
lignify تبدیل به چوب کردن
phosphatize تبدیل به فسفات کردن
peptonize تبدیل به پپتن کردن
saponify تبدیل بصابون کردن
prosify تبدیل به نثر کردن
porcelainize تبدیل بچینی کردن
ozonize تبدیل به ازن کردن
cokes تبدیل به زغال کردن
coke تبدیل به زغال کردن
verbalised تبدیل به فعل کردن
verbalises تبدیل به فعل کردن
verbalising تبدیل به فعل کردن
salify تبدیل به نمک کردن
provincialize تبدیل باستان کردن
liquation تبدیل باب کردن
nitrogenize تبدیل به ازت کردن
chars تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
kaolinize تبدیل به خاک چینی کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
gasify تبدیل به گاز کردن بخارکردن
mineralize تبدیل بسنگ معدن کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating به پول نقد تبدیل کردن
negotiates به پول نقد تبدیل کردن
negotiated به پول نقد تبدیل کردن
negotiate به پول نقد تبدیل کردن
nitrify تبدیل به نمک شوره کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization تبدیل به ارزش حال کردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize تبدیل کردن به سیستم دهدهی
harden تبدیل به جسم جامد کردن
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
transpose به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposing به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
resinify تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
quintuple تبدیل به پنج کردن پنج تایی
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
slurry تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com