Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
Other Matches
stenciled
استنسیل کردن
stencils
استنسیل کردن
stenciling
استنسیل کردن
stencilled
استنسیل کردن
stencil
استنسیل کردن
stencilling
استنسیل کردن
mimeograph
تکثیر کردن استنسیل
stenciled
استنسیل
stencil
استنسیل
stenciling
استنسیل
stencilled
استنسیل
stencils
استنسیل
stencilling
استنسیل
stenciller
تهیه کننده استنسیل
stenciler
تهیه کننده استنسیل
stenciling
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencilled
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stenciled
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencil
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencils
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencil paper
کاغذ ضخیم پارافین دارمخصوص استنسیل
stencilling
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
commute
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
transform
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
reducing
تبدیل کردن
to convert something into something
تبدیل کردن به
transmuted
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
transforms
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
realised
تبدیل به پول کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
liquation
تبدیل باب کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
realises
تبدیل به پول کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
reify
تبدیل بماده کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
realize
تبدیل به پول کردن
realized
تبدیل به پول کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
realising
تبدیل به پول کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com