English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
solidification تبدیل به جامد
Search result with all words
harden تبدیل به جسم جامد کردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
Other Matches
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
robust جامد یا
robustly جامد یا
solid جامد
solids جامد
rigid جامد
inorganic جامد
heavyset جامد
exanimate جامد
illiquid جامد
massy جامد
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
solid propellant سوخت جامد
solid fuel سوخت جامد
soild state حالت جامد
solid solution محلول جامد
solid state حالت جامد
sediment discharge بده جامد
solidly بطور جامد
insensitivity جامد کساد
soild solution محلول جامد
semisolid نیمه جامد
solidify جامد کردن
monohydrate جامد تک ابه
monoatomic solid جامد تک اتمی
concretion جامد شدن
paraffin wax پارافین جامد
solidifying جامد کردن
insensitive جامد کساد
crystalin solid جامد متبلور
solidifies جامد کردن
discharge of solids بده جامد
thickened fuel سوخت جامد
solidified جامد کردن
solids press down اجسام جامد سوی
solid ماده جامد سفت
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
solid state diffusion پخش حالت جامد
solids ماده جامد سفت
solid support تکیه گاه جامد
solid state physics فیزیک حالت جامد
exploded view شرحی از یک ساختمان جامد
concretely بطور محکم یا جامد
precipitate electrode الکترود حالت جامد
solidifying جامد کردن یا شدن
solidify جامد کردن یا شدن
solidifies جامد کردن یا شدن
solidified جامد کردن یا شدن
soild state electrode الکترود حالت جامد
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
solid state component مولفهء حالت جامد
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
adamant جسم جامد و سخت
adamantly جسم جامد و سخت
solid state device دستگاه حالت جامد
solid state circuitry مدارات حالت جامد
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
pentahedron جسم جامد پنج وجهی
three-dimensional و بنابراین به نظر جامد می آید
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
stereography فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
hall effect یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terrier نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terriers نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
wire frame model نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
migration حرکت در سطح مولکولی از یک جسم جامد به جسم جامددیگر
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
brinell hardness سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
toggles تبدیل
toggle تبدیل
converted تبدیل
reductions تبدیل
convert تبدیل
reducer تبدیل
changes تبدیل
transformation تبدیل
changing تبدیل
converter تبدیل گر
converting تبدیل
converts تبدیل
transmutation تبدیل
cinversion تبدیل
connector تبدیل
reduction تبدیل
reducing تبدیل
reforming تبدیل
transform تبدیل
transformed تبدیل
transforming تبدیل
interconversion تبدیل
translation تبدیل
transforms تبدیل
commutation تبدیل
code conversion تبدیل کد
reduces تبدیل
adapter تبدیل
change تبدیل
panification تبدیل
conversions تبدیل
conversion تبدیل
permutation تبدیل
changed تبدیل
reduce تبدیل
permutations تبدیل
shift تبدیل
move تبدیل
modification تبدیل
alteration تبدیل
evaporate تبدیل به بخارکردن
evaporated تبدیل به بخارکردن
evaporates تبدیل به بخارکردن
compound converter تبدیل گر مرکب
evaporating تبدیل به بخارکردن
transformed تبدیل کردن
phase transition تبدیل فاز
transform تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
nuclear transformation تبدیل هستهای
lactation تبدیل به شیر
upturn تبدیل به احسن
transformation تبدیل صورت
conversion of data تبدیل عناصر
silicification تبدیل به درکوهی
transformers تبدیل کننده
conversion price بهای تبدیل
transformer تبدیل کننده
conversion price قیمت تبدیل
conversion rate نرخ تبدیل
silicification تبدیل بسنگ
conversion cost هزینه تبدیل
conversion efficiency بازده تبدیل
conversion factor ضریب تبدیل
conversion of shares تبدیل سهام
parallel conversion تبدیل موازی
actification تبدیل به سرکه
reductions اختصار تبدیل
reduction اختصار تبدیل
acidifier تبدیل به اسیدکننده
hedging تبدیل پوششی
transforming تبدیل کردن
basify تبدیل به قلیاکردن
prtrifaction تبدیل به سنگ
bituminize تبدیل بقیرکردن
commuted تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
process conversion تبدیل فرایند
aggravation تبدیل به بدتر
power converter station پست تبدیل
c.r. تبدیل کاتالیزوری
transmuting تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
reducer تبدیل کننده
gleization تبدیل به خاک رس
approach transition تبدیل ورودی
animalization تبدیل به حیوان
media conversion تبدیل رسانه ها
transact تبدیل کردن
reset تبدیل کردن
redeploy [staff] تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
monarchize تبدیل به سلطنت
money exchange تبدیل پول
transmutes تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
salification تبدیل به نمک
code conversion تبدیل رمز
combust تبدیل بخاکسترکردن
liquefaction تبدیل به مایع
commutability تبدیل پذیری
compiler تبدیل میکند
cineration تبدیل بخاکستر
multi way switch کلید تبدیل
transforms تبدیل کردن
saccharification تبدیل به قند
changer تبدیل میکند
platiforming تبدیل با پلاتین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com