English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (31 milliseconds)
English Persian
coke تبدیل به زغال کردن
cokes تبدیل به زغال کردن
charr تبدیل به زغال کردن
Search result with all words
char تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
Other Matches
coal زغال کردن
huckleberry درخت زغال اخته زغال اخته
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
transmute تبدیل کردن
transrorm تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
to transform [into] تبدیل کردن [به]
to convert something into something تبدیل کردن به
converts تبدیل کردن
to turn something into something تبدیل کردن به
reduce تبدیل کردن
transmuting تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
transform تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
turns تبدیل کردن
redeploy [staff] تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
transact تبدیل کردن
reset تبدیل کردن
transformed تبدیل کردن
reduces تبدیل کردن
transforms تبدیل کردن
transforming تبدیل کردن
gear level تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
toggles تبدیل کردن
converted تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
toggle تبدیل کردن
commuted تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
converting تبدیل کردن
reducing تبدیل کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
nitrogenize تبدیل به ازت کردن
agglutinate تبدیل به چسب کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
sugar تبدیل به شکر کردن
compartmentalises تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing تبدیل به اجزا کردن
stencilize تبدیل به استنسیل کردن
incineration تبدیل بخاکستر کردن
compartmentalizes تبدیل به اجزا کردن
ozonize تبدیل به ازن کردن
interchange energy تبدیل کردن انرژی
vitriolize تبدیل به زاج کردن
gorgonize تبدیل بسنگ کردن
lapidify تبدیل به سنگ کردن
capitalizing تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes تبدیل بسرمایه کردن
capitalised تبدیل بسرمایه کردن
gasification تبدیل کردن بگاز
capitalising تبدیل بسرمایه کردن
capitalized تبدیل بسرمایه کردن
verbalized تبدیل به فعل کردن
capitalize تبدیل بسرمایه کردن
nebulize تبدیل به ذرات کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalized تبدیل به اجزا کردن
compartmentalize تبدیل به اجزا کردن
capitalises تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalising تبدیل به اجزا کردن
pustulate تبدیل به کورک کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
verbalising تبدیل به فعل کردن
structuralize تبدیل به ساختمان کردن
liquation تبدیل باب کردن
aerify تبدیل به هوا کردن
saccharify تبدیل به قند کردن
ionize تبدیل به یون کردن
saponify تبدیل بصابون کردن
prosify تبدیل به نثر کردن
verbalised تبدیل به فعل کردن
verbalises تبدیل به فعل کردن
nitrate به نیترات تبدیل کردن
nitrates به نیترات تبدیل کردن
lignify تبدیل به چوب کردن
compartmentalised تبدیل به اجزا کردن
marmarize تبدیل بمرمر کردن
salify تبدیل به نمک کردن
provincialize تبدیل باستان کردن
versify تبدیل بنظم کردن
forests تبدیل به جنگل کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
hypostatize تبدیل بماده کردن
porcelainize تبدیل بچینی کردن
fluidize تبدیل به مایع کردن
acetify تبدیل به سرکه کردن
scorify تبدیل به تفاله کردن
verbalize تبدیل به فعل کردن
to change to the better تبدیل به احسن کردن
phosphatize تبدیل به فسفات کردن
realised تبدیل به پول کردن
realises تبدیل به پول کردن
realising تبدیل به پول کردن
realize تبدیل به پول کردن
realized تبدیل به پول کردن
peptonize تبدیل به پپتن کردن
realizes تبدیل به پول کردن
realizing تبدیل به پول کردن
levers تبدیل به اهرم کردن
reify تبدیل بماده کردن
verbalizing تبدیل به فعل کردن
etherify تبدیل به اتر کردن
lever تبدیل به اهرم کردن
sugars تبدیل به شکر کردن
verbalizes تبدیل به فعل کردن
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization تبدیل به ارزش حال کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
nitrify تبدیل به نمک شوره کردن
negotiates به پول نقد تبدیل کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
decimalize تبدیل کردن به سیستم دهدهی
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
negotiate به پول نقد تبدیل کردن
mineralize تبدیل بسنگ معدن کردن
negotiated به پول نقد تبدیل کردن
negotiating به پول نقد تبدیل کردن
kaolinize تبدیل به خاک چینی کردن
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
harden تبدیل به جسم جامد کردن
gasify تبدیل به گاز کردن بخارکردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
silicify تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
transposes به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposing به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
arterialize تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
sward سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
brushes زغال
charr زغال
coal heaver زغال کش
litho crayon زغال
coal زغال
charry زغال
brush زغال
resinify تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
clutch pilot bearing زغال کلاچ
brush holder پایه زغال
lead of brush پیشرفتن زغال
charcoal زغال چوب
cokes زغال کوک
charry زغال مانند
coke زغال کوک
brush contact loss افت زغال
coal bed رگه زغال
coal dust خاکه زغال
powdered charcoal خاکه زغال
battery carbon زغال باتری
positive brush زغال مثبت
pilot brush زغال راهنما
dogberry زغال اخته
bituminous coal زغال قیری
carbon brush زغال کربنی
charwomen زغال فروش
collector brush زغال گرداور
coaler زغال سنگ کش
coal whipper زغال کش کشتی
charred زغال مانند
coal hole زغال دان
charwoman زغال فروش
brush lag پس رفتن زغال
grounding brush زغال زمین
negative brush زغال منفی
whortle زغال اخته
lignite زغال قهوهای
whort زغال اخته
brush yoke یوغ زغال
coal زغال سنگ
brush rocker فنر زغال
brush pressure فشار زغال
pig tail of brush سیم زغال
brush ring حلقه زغال
gleed زغال سرخ
brush pig tail سیم زغال
lag of brush پس رفتن زغال
sugar carbon زغال قند
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com