English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
char تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
Other Matches
charr تبدیل به زغال کردن
cokes تبدیل به زغال کردن
coke تبدیل به زغال کردن
chars نیمسوز شدن زغال
charring نیمسوز شدن زغال
char نیمسوز شدن زغال
ember خاکه زغال نیمسوز
embers خاکه زغال نیمسوز
coal زغال کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
to convert something into something تبدیل کردن به
gear level تبدیل کردن
to turn something into something تبدیل کردن به
transformed تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
transmute تبدیل کردن
converted تبدیل کردن
transforming تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
converts تبدیل کردن
transmuting تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
converting تبدیل کردن
toggles تبدیل کردن
transact تبدیل کردن
reset تبدیل کردن
redeploy [staff] تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
toggle تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
transrorm تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
turns تبدیل کردن
transform تبدیل کردن
reduces تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
reducing تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
to transform [into] تبدیل کردن [به]
reduce تبدیل کردن
transforms تبدیل کردن
commuted تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
capitalises تبدیل بسرمایه کردن
capitalised تبدیل بسرمایه کردن
lignify تبدیل به چوب کردن
sugars تبدیل به شکر کردن
lapidify تبدیل به سنگ کردن
structuralize تبدیل به ساختمان کردن
peptonize تبدیل به پپتن کردن
gorgonize تبدیل بسنگ کردن
stencilize تبدیل به استنسیل کردن
incineration تبدیل بخاکستر کردن
to change to the better تبدیل به احسن کردن
verbalised تبدیل به فعل کردن
verbalises تبدیل به فعل کردن
verbalising تبدیل به فعل کردن
verbalize تبدیل به فعل کردن
verbalized تبدیل به فعل کردن
verbalizes تبدیل به فعل کردن
etherify تبدیل به اتر کردن
realising تبدیل به پول کردن
realize تبدیل به پول کردن
realized تبدیل به پول کردن
realizes تبدیل به پول کردن
realizing تبدیل به پول کردن
ionize تبدیل به یون کردن
fluidize تبدیل به مایع کردن
realises تبدیل به پول کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
forests تبدیل به جنگل کردن
hypostatize تبدیل بماده کردن
interchange energy تبدیل کردن انرژی
capitalising تبدیل بسرمایه کردن
capitalize تبدیل بسرمایه کردن
capitalized تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes تبدیل بسرمایه کردن
verbalizing تبدیل به فعل کردن
capitalizing تبدیل بسرمایه کردن
realised تبدیل به پول کردن
gasification تبدیل کردن بگاز
lever تبدیل به اهرم کردن
levers تبدیل به اهرم کردن
provincialize تبدیل باستان کردن
nitrogenize تبدیل به ازت کردن
compartmentalizing تبدیل به اجزا کردن
saccharify تبدیل به قند کردن
compartmentalizes تبدیل به اجزا کردن
reify تبدیل بماده کردن
compartmentalized تبدیل به اجزا کردن
compartmentalize تبدیل به اجزا کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalising تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises تبدیل به اجزا کردن
marmarize تبدیل بمرمر کردن
agglutinate تبدیل به چسب کردن
versify تبدیل بنظم کردن
pustulate تبدیل به کورک کردن
compartmentalised تبدیل به اجزا کردن
prosify تبدیل به نثر کردن
aerify تبدیل به هوا کردن
acetify تبدیل به سرکه کردن
liquation تبدیل باب کردن
vitriolize تبدیل به زاج کردن
scorify تبدیل به تفاله کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
sugar تبدیل به شکر کردن
saponify تبدیل بصابون کردن
nitrate به نیترات تبدیل کردن
nitrates به نیترات تبدیل کردن
ozonize تبدیل به ازن کردن
porcelainize تبدیل بچینی کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
nebulize تبدیل به ذرات کردن
phosphatize تبدیل به فسفات کردن
salify تبدیل به نمک کردن
mineralize تبدیل بسنگ معدن کردن
negotiating به پول نقد تبدیل کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization تبدیل به ارزش حال کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize تبدیل به خاک چینی کردن
gasify تبدیل به گاز کردن بخارکردن
negotiate به پول نقد تبدیل کردن
nitrify تبدیل به نمک شوره کردن
negotiates به پول نقد تبدیل کردن
negotiated به پول نقد تبدیل کردن
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
harden تبدیل به جسم جامد کردن
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
decimalize تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
transpose به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
sward سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposing به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
firebrands نیمسوز
firebrand نیمسوز
fire brand نیمسوز
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
resinify تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ghettoize تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
flan تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flans تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
brand انگ نیمسوز
brands انگ نیمسوز
branding انگ نیمسوز
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
huckleberry درخت زغال اخته زغال اخته
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
quintuple تبدیل به پنج کردن پنج تایی
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
slurry تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
conversion استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com