Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (32 milliseconds)
English
Persian
fluidize
تبدیل به مایع کردن
Search result with all words
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
Other Matches
liquefaction
تبدیل به مایع
fluidization
تبدیل به مایع شدن
liquefiable
قابل تبدیل به مایع
eutectic change
تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
illiquid
غیر مایع غیر قابل تبدیل به پول
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
condensation
مایع کردن
dunks
در مایع فرو کردن
condensation
مایع کردن گاز
dunk
در مایع فرو کردن
dunked
در مایع فرو کردن
to strain a liquid
صاف کردن یک مایع
dunking
در مایع فرو کردن
liquidate
از بین بردن مایع کردن
liquidates
از بین بردن مایع کردن
desorption
جدا کردن گاز از مایع
liquidating
از بین بردن مایع کردن
liquidated
از بین بردن مایع کردن
spread
[منتشر کردن مایع روی سطح]
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
ether
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
commute
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
reducing
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
reduce
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
to convert something into something
تبدیل کردن به
transform
تبدیل کردن
transforms
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
etherify
تبدیل به اتر کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
realising
تبدیل به پول کردن
realize
تبدیل به پول کردن
realized
تبدیل به پول کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
realises
تبدیل به پول کردن
realised
تبدیل به پول کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
reify
تبدیل بماده کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
liquation
تبدیل باب کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
water
مایع
fluidal
مایع
steep
مایع
watered
مایع
watering
مایع
anti icing fluid
مایع ضد یخ
liquids
مایع
aneroid
بی مایع
steepest
مایع
liquid/gas separator
مایع
waters
مایع
fulidal
مایع
liquid
مایع
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com