Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (39 milliseconds)
English
Persian
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
Other Matches
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
pulverable
قابل تبدیل به پودر
pulverizable
قابل تبدیل به پودر
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
compound converter
تبدیل گر مرکب
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
to tear to shreds
ریزکردن
scanned
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
to dash a vessel to pieces
فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
flour
ارد کردن پودر شدن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
atomising
پودر کردن اتمیزه کردن
atomised
پودر کردن اتمیزه کردن
atomizing
پودر کردن اتمیزه کردن
atomises
پودر کردن اتمیزه کردن
atomizes
پودر کردن اتمیزه کردن
atomized
پودر کردن اتمیزه کردن
atomize
پودر کردن اتمیزه کردن
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
transform
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
to convert something into something
تبدیل کردن به
convert
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
reduce
تبدیل کردن
transforms
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
commute
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
reset
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
powder
پودر
powdering
پودر
powders
پودر
flour
پودر
whiting
پودر گچ
gasification
تبدیل کردن بگاز
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
realized
تبدیل به پول کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
realize
تبدیل به پول کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
realising
تبدیل به پول کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
realises
تبدیل به پول کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
realised
تبدیل به پول کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
liquation
تبدیل باب کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
reify
تبدیل بماده کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
baking powder
پودر خمیرمایه
pestles
پودر ساختن
powdered
گرد پودر
chilli powder
پودر فلفل
asphalt power
پودر اسفالت
carburization
پودر شدگی
cayenne pepper
پودر فلفلقرمز
puff box
پودر دان
gas tank
پودر بنزین
halazone
پودر هالوژن
cake mix
پودر کیک
to powder the hair
پودر به مد یا بسرزدن
talcum powder
پودر طلق
pestle
پودر ساختن
powdery
پودر مانند
face powders
پودر صورت
talcum powder
پودر تالک
french chalk
پودر خشک کن
bleaching powder
پودر کلر
toothpowder
پودر دندان
powdered lime
پودر اهک
powders
پودر زدن به
face powders
پودر بزک
lime powder
پودر اهک
face powder
پودر بزک
pulverizable
پودر شدنی
powdering
پودر صورت
face powder
پودر صورت
toothpowders
پودر دندان
pulverable
پودر شدنی
powders
پودر صورت
trituration
پودر سازی
powder box
پودر دان
powder
پودر زدن به
pulverizer
پودر ساز
powder
پودر صورت
powder box
جای پودر
powdering
پودر زدن به
pulverization
پودر سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com