English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
novation تبدیل تعهد یا مدیون
Search result with all words
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
Other Matches
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution of an obligation تبدیل تعهد
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
beholden مدیون
indebted مدیون
we owe him for his services مدیون
debtor مدیون
debtors مدیون
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
foreign توقیف اموال مدیون غایب
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
petitioning creditor بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
owes مدیون بودن مرهون بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
obligations تعهد
liability تعهد
liabilities تعهد
sponsion تعهد
contract تعهد
onus تعهد
guarantees تعهد
guaranteed تعهد
guarantee تعهد
obstriction تعهد
warranties تعهد
oblogation تعهد
undertaking تعهد
warranty تعهد
assurances تعهد
assurance تعهد
assumes تعهد
committment تعهد
mandating تعهد
mandates تعهد
mandate تعهد
commitment تعهد
commitments تعهد
obligation تعهد
assume تعهد
assumpsit تعهد
mandated تعهد
assunption تعهد
engagements تعهد
bank bond تعهد
engagement تعهد
bond تعهد
without engagement فاقد تعهد
to take on تعهد کردن
termination of an obligation انقضاء تعهد
subscribers تعهد کننده
subscriber تعهد کننده
implied assumpist تعهد ضمنی
fulfilment of an obligation ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
subscription تعهد پرداخت
committal تعهد الزام
subscriptions تعهد پرداخت
liability to disease تعهد امادگی
nonalignment عدم تعهد
covenant تعهد کردن
discharge of an obligation سقوط تعهد
extinction of an obligation انقضاء تعهد
covenants تعهد کردن
mature obligation تعهد حال
honoured انجام تعهد
honour انجام تعهد
underwrote تعهد کردن
honouring انجام تعهد
underwritten تعهد کردن
underwriting تعهد کردن
honours انجام تعهد
underwrite تعهد کردن
breach of an obligation تخلف از تعهد
underwrites تعهد کردن
undertakes تعهد کردن
take on تعهد کردن
honored انجام تعهد
enterprise تعهد تجارت
recognizance تعهد نامه
honors انجام تعهد
preengagement تعهد قبلی
warranty تعهد کننده
peremptory undertaking تعهد قاطع
enterprises تعهد تجارت
undertake تعهد کردن
honoring انجام تعهد
undertaken تعهد کردن
warranties تعهد کننده
warrantor تعهد کننده ضامن
good performance bond guarntee وثیقه انجام تعهد
failure to comply with the transaction عدم ایفاء تعهد
disengagement رهایی از قید یا تعهد
bond تعهد موافقت نامه
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
honouring ایفای تعهد کردن
pledge تعهد والتزام گروگذاشتن
liability تعهد موجودی بانکی
honors ایفای تعهد کردن
liabilities تعهد موجودی بانکی
honoring ایفای تعهد کردن
honored ایفای تعهد کردن
plight تعهد دادن گرفتاری
promissory وابسته به تعهد یا قول
pre engaged دارای تعهد قبلی
honour ایفای تعهد کردن
pledging تعهد والتزام گروگذاشتن
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
honours ایفای تعهد کردن
binding cover پوشش تعهد شده
pledged تعهد والتزام گروگذاشتن
long tail liability تعهد طولانی مدت
honoured ایفای تعهد کردن
pledges تعهد والتزام گروگذاشتن
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pacta sunt servanda تعهد الزام اور است
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
dishonors تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonours تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant منشور عقد بستن تعهد
long term credit commitment تعهد اعتبار بلند مدت
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenants منشور عقد بستن تعهد
subscriptions وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
translation تبدیل
code conversion تبدیل کد
transforming تبدیل
cinversion تبدیل
transformed تبدیل
transform تبدیل
adapter تبدیل
toggle تبدیل
transmutation تبدیل
reduction تبدیل
transformation تبدیل
conversions تبدیل
modification تبدیل
alteration تبدیل
toggles تبدیل
reductions تبدیل
reforming تبدیل
converted تبدیل
converter تبدیل گر
changes تبدیل
changed تبدیل
change تبدیل
move تبدیل
panification تبدیل
convert تبدیل
reducing تبدیل
shift تبدیل
reduces تبدیل
reduce تبدیل
converts تبدیل
reducer تبدیل
converting تبدیل
changing تبدیل
transforms تبدیل
connector تبدیل
interconversion تبدیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com