Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
Other Matches
transformation of energy
تبدیل انرژی
transducer
دستگاه تبدیل انرژی
energy conversion efficiency
راندمان تبدیل انرژی
reactor
دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
cores
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
core
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
reactors
دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
to tie into something
[ American E]
با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
potential
توانایی انرژی برای کار کردن
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
transformed
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
commute
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
transform
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
convert
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
transforms
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
gear level
تبدیل کردن
to convert something into something
تبدیل کردن به
turn
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
salify
تبدیل به نمک کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
realize
تبدیل به پول کردن
liquation
تبدیل باب کردن
realising
تبدیل به پول کردن
realises
تبدیل به پول کردن
realised
تبدیل به پول کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
realized
تبدیل به پول کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
reify
تبدیل بماده کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
coke
تبدیل به زغال کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
exhaust
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com