Total search result: 201 (32 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
decimalize |
تبدیل کردن به سیستم دهدهی |
|
|
Other Matches |
|
decimalization |
تبدیل به سیستم دهدهی |
crash conversion |
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید |
decimal to binary conversion |
تبدیل دهدهی به دودوئی |
binary to decimal conversion |
تبدیل دودوئی به دهدهی |
decimal to hexadecimal conversion |
تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی |
decimal to octal conversion |
تبدیل دهدهی به هشت هشتی |
double dabble |
روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی |
decimal |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
decimals |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
decimal system |
سیستم دهدهی |
decimal number system |
سیستم اعداد دهدهی |
c |
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است |
decimal |
ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی |
decimals |
ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی |
foxing |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است |
foxes |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است |
fox |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است |
binary coded decimal |
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی |
computerization |
عمل معرفی یک سیستم کامپیوتری یا تبدیل راهنمابه سیستم کامپیوتری |
dog |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود |
dogging |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود |
dogs |
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود |
command.com |
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند |
aided matching |
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ |
decimals |
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو |
decimal |
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو |
encipher |
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار |
encrypt |
تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار |
normalised |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalising |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalize |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalises |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalizes |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
asterisks |
پر کردن محل دهدهی خالی با علامت * |
asterisk |
پر کردن محل دهدهی خالی با علامت * |
importing |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
imported |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
import |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
market socialism |
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد |
runs |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
run |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
link encryption |
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار |
sysgen |
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم |
blessed folder |
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند |
novatio non presumiter |
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد |
peripheral |
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود |
Windows GDI |
مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد |
BAT file extension |
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم |
integrated |
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است |
fractions |
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن |
fraction |
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن |
totalitarianize |
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن |
decimals |
دهدهی |
decimal |
دهدهی |
decimal code |
کد دهدهی |
fluidify |
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن |
turn |
تبدیل کردن |
reduces |
تبدیل کردن |
reduce |
تبدیل کردن |
converted |
تبدیل کردن |
turns |
تبدیل کردن |
convert |
تبدیل کردن |
reset |
تبدیل کردن |
toggle |
تبدیل کردن |
to convert something into something |
تبدیل کردن به |
transact |
تبدیل کردن |
gear level |
تبدیل کردن |
redeploy [staff] |
تبدیل کردن |
reducing |
تبدیل کردن |
toggles |
تبدیل کردن |
scorify |
تبدیل به کف کردن |
transrorm |
تبدیل کردن |
convert |
تبدیل کردن |
converts |
تبدیل کردن |
transformed |
تبدیل کردن |
commuted |
تبدیل کردن |
commute |
تبدیل کردن |
transform |
تبدیل کردن |
transmuting |
تبدیل کردن |
to transform [into] |
تبدیل کردن [به] |
transmutes |
تبدیل کردن |
transmuted |
تبدیل کردن |
transmute |
تبدیل کردن |
commutes |
تبدیل کردن |
to turn something into something |
تبدیل کردن به |
transforms |
تبدیل کردن |
commuting |
تبدیل کردن |
transforming |
تبدیل کردن |
converting |
تبدیل کردن |
institutionalises |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
institutionalising |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
institutionalize |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
institutionalizes |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
institutionalizing |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
transiguration |
تبدیل صورت تبدیل هیئت |
conversion scale |
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل |
decimal coinage |
مسکوکات دهدهی |
decimal digit |
رقم دهدهی |
nine's complement |
مکمل دهدهی |
decimal number |
عدد دهدهی |
complementing |
مکمل دهدهی |
complemented |
مکمل دهدهی |
decimal notation |
نمادسازی دهدهی |
packed decimal |
دهدهی فشرده |
complements |
مکمل دهدهی |
complement |
مکمل دهدهی |
decimal numeral |
رقم دهدهی |
realises |
تبدیل به پول کردن |
gorgonize |
تبدیل بسنگ کردن |
saccharify |
تبدیل به قند کردن |
liquation |
تبدیل باب کردن |
realized |
تبدیل به پول کردن |
cokes |
تبدیل به زغال کردن |
charr |
تبدیل به زغال کردن |
realize |
تبدیل به پول کردن |
peptonize |
تبدیل به پپتن کردن |
vitriolize |
تبدیل به زاج کردن |
realised |
تبدیل به پول کردن |
compartmentalize |
تبدیل به اجزا کردن |
coke |
تبدیل به زغال کردن |
fluidize |
تبدیل به مایع کردن |
realising |
تبدیل به پول کردن |
compartmentalises |
تبدیل به اجزا کردن |
surrenders |
پس گرفتن و تبدیل کردن |
sugars |
تبدیل به شکر کردن |
etherify |
تبدیل به اتر کردن |
gasification |
تبدیل کردن بگاز |
marmarize |
تبدیل بمرمر کردن |
phosphatize |
تبدیل به فسفات کردن |
versify |
تبدیل بنظم کردن |
surrender |
پس گرفتن و تبدیل کردن |
reify |
تبدیل بماده کردن |
sugar |
تبدیل به شکر کردن |
nitrate |
به نیترات تبدیل کردن |
compartmentalised |
تبدیل به اجزا کردن |
compartmentalized |
تبدیل به اجزا کردن |
compartmentalizes |
تبدیل به اجزا کردن |
compartmentalizing |
تبدیل به اجزا کردن |
levers |
تبدیل به اهرم کردن |
lever |
تبدیل به اهرم کردن |
ozonize |
تبدیل به ازن کردن |
surrendered |
پس گرفتن و تبدیل کردن |
forests |
تبدیل به جنگل کردن |
verbalises |
تبدیل به فعل کردن |
acetify |
تبدیل به سرکه کردن |
lapidify |
تبدیل به سنگ کردن |
verbalised |
تبدیل به فعل کردن |
compartmentalising |
تبدیل به اجزا کردن |
structuralize |
تبدیل به ساختمان کردن |
nebulize |
تبدیل به ذرات کردن |
prosify |
تبدیل به نثر کردن |
provincialize |
تبدیل باستان کردن |
nitrates |
به نیترات تبدیل کردن |
porcelainize |
تبدیل بچینی کردن |
verbalize |
تبدیل به فعل کردن |
salify |
تبدیل به نمک کردن |
stencilize |
تبدیل به استنسیل کردن |
forest |
تبدیل به جنگل کردن |
nitrogenize |
تبدیل به ازت کردن |
verbalizing |
تبدیل به فعل کردن |
verbalizes |
تبدیل به فعل کردن |
ionize |
تبدیل به یون کردن |
to change to the better |
تبدیل به احسن کردن |
interchange energy |
تبدیل کردن انرژی |
verbalized |
تبدیل به فعل کردن |
incineration |
تبدیل بخاکستر کردن |
saponify |
تبدیل بصابون کردن |
capitalizing |
تبدیل بسرمایه کردن |
capitalized |
تبدیل بسرمایه کردن |
aerify |
تبدیل به هوا کردن |
scorify |
تبدیل به تفاله کردن |
capitalize |
تبدیل بسرمایه کردن |
capitalising |
تبدیل بسرمایه کردن |
capitalised |
تبدیل بسرمایه کردن |
capitalises |
تبدیل بسرمایه کردن |
realizing |
تبدیل به پول کردن |
capitalizes |
تبدیل بسرمایه کردن |
realizes |
تبدیل به پول کردن |
lignify |
تبدیل به چوب کردن |
hypostatize |
تبدیل بماده کردن |
verbalising |
تبدیل به فعل کردن |
agglutinate |
تبدیل به چسب کردن |
pustulate |
تبدیل به کورک کردن |
chars |
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن |
charring |
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن |
afforest |
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن |
char |
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن |
decimal digit |
ارقام دستگاه دهدهی |
decade |
دوره ده ساله دهدهی |
decimals |
رقم دهدهی اعشاری |
decimal notation |
نشان گذاری دهدهی |
decades |
دوره ده ساله دهدهی |
coded decimal |
رقم دهدهی رمزی |
k |
0001 در نمایش دهدهی |
repeating decimal number |
عدد دهدهی تکراری |
binary coded decimal |
دهدهی به رمز دودویی |
decimal |
رقم دهدهی اعشاری |
restitution |
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات |