English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
direct current converter تبدیل گر جریان مستقیم
Search result with all words
inverter وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
Other Matches
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
direct conversion تبدیل مستقیم
d.c. جریان مستقیم
d.c جریان مستقیم
direct current جریان مستقیم
d.c c. motor موتور جریان مستقیم
direct current magnet مغناطیس جریان مستقیم
d.c. receiver رادیوی جریان مستقیم
direct current جریان برق مستقیم
forward current جریان ولتاژ مستقیم
direct current instrument سنجه جریان مستقیم
d.c. motor موتور جریان مستقیم
direct current generator مولد جریان مستقیم
d.c. winding سیم پیچی جریان مستقیم
dc coupling جفت شدگی جریان مستقیم
galvanism معالج با جریان برق مستقیم
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
current transformation تبدیل جریان
transformator الت تبدیل شکل جریان الکتریکی
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
levels مستقیم
right مستقیم
beeline خط مستقیم
righted مستقیم
attributive مستقیم
righting مستقیم
first-hand مستقیم
straightish مستقیم
levelled مستقیم
directed مستقیم
direct <adj.> مستقیم
upstanding مستقیم
straighter مستقیم
straightest مستقیم
on line مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
leveled مستقیم
straight line code کد مستقیم
level مستقیم
straight مستقیم
straight line خط مستقیم
straight line مستقیم
directs مستقیم
bee line خط مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
firsthand مستقیم
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
straight edge لبه مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
direct lighting روشنایی مستقیم
direct address آدرس مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
direct aggression پرخاشگری مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
aright مستقیم مستقیما
straight left چپ مستقیم در بوکس
direct load بارگذاری مستقیم
direct material مواد مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
proximate cause علت مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
highroads صراط مستقیم
direct support کمک مستقیم
highroad صراط مستقیم
random access دستیابی مستقیم
indirect غیر مستقیم
straight line بخط مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct address نشانی مستقیم
straight قسمت مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
intuitions درک مستقیم
visual fire تیر مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
intuition درک مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
uncurl مستقیم شدن
direct process فرایند مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
straightest قسمت مستقیم
sideway غیر مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
wall pass پاس مستقیم
straighter قسمت مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
dressings مستقیم کنی
dressing مستقیم کنی
direct tax مالیات مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
direct file فایل مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
line storm طوفان مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
directness مستقیم بودن
direct labour دستمزد مستقیم
direct fire تیر مستقیم
direct fire اتش مستقیم
ambagious غیر مستقیم
through call مکالمه مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
direct file پرونده مستقیم
backstair غیر مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
straight position فرم مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
direct object مفعول مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
direct control کنترل مستقیم
circumlocutions بیان غیر مستقیم
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com