English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
wager of law تبری جستن با سوگند
Other Matches
renounces تبری جستن از
renouncing تبری جستن از
denied تبری جستن
denies تبری جستن
deny تبری جستن
denying تبری جستن
renounce تبری جستن از
renounced تبری جستن از
swear سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swears سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escapes رهایی جستن خلاصی جستن
escaped رهایی جستن خلاصی جستن
escaping رهایی جستن خلاصی جستن
escape رهایی جستن خلاصی جستن
fascial تبری
exonertion تبری
fasces یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
fasces [نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
adjuration سوگند
oaths سوگند
attestation سوگند
oath سوگند
sacrament سوگند
sacraments سوگند
spring جستن
bounce پس جستن
bounced پس جستن
springs جستن
overleap جستن از
jumps جستن
jumped جستن
jump جستن
bounces پس جستن
outjockey جستن بر
upon my world بشرافتم سوگند
upon my honor به شرافتم سوگند
abjures سوگند شکستن
up my conscience به وجدانم سوگند
swears سوگند خوردن
swearing اتیان سوگند
abjure سوگند شکستن
od سوگند ملایم
swear سوگند خوردن
abjured سوگند شکستن
swearings-in سوگند دادن
swearing-in سوگند دادن
swearing in سوگند دادن
administering an oath سوگند دادن
to take an oath سوگند خوردن
abjuring سوگند شکستن
adjure سوگند دادن
swearing formula سوگند نامه
oath of allegiance سوگند وفاداری
take an oath سوگند خوردن
take oath سوگند یادکردن
taking an oath اتیان سوگند
to administer سوگند دادن
gar سوگند ملایم
false oath سوگند دروغ
by god سوگند بخدا
by g به جرجیس سوگند
admirster an oath سوگند دادن
adjurer سوگند دهنده
abstention from taking an oath نکول سوگند
to lift one's hand سوگند خوردن
Hippocratic oath سوگند بقراطی
affidavits سوگند نامه
swear by سوگند خوردن به
odd :سوگند ملایم
odder :سوگند ملایم
loyalty oath [American E] سوگند وفاداری
administrations سوگند دادن
administration سوگند دادن
to swear an oath [on, to] , to take an oath [on; to] سوگند خوردن [به]
oddest :سوگند ملایم
leaps جستن دویدن
hip جستن پریدن
hips جستن پریدن
to get the upper hand پیشی جستن
overtop برتی جستن بر
to gain a ccess تقرب جستن
overtop برتری جستن از
outvie برتری جستن از
to gain the upper hand تفوق جستن
to get the better of پیشی جستن بر
outruns پیشی جستن بر
outrunning پیشی جستن بر
outrun پیشی جستن بر
antecede برتری جستن
best برتری جستن
assist شرکت جستن
assisted شرکت جستن
leaped جستن دویدن
get the start of سبقت جستن بر
assisting شرکت جستن
transcending سبقت جستن
assists شرکت جستن
leap جستن دویدن
out act پیشی جستن از
to find f.with عیب جستن از
to find fault with عیب جستن
outbalance پیشی جستن
outguess سبقت جستن
to carry sword شمشیر جستن
purgation برائت جستن
overrides برتری جستن بر
shoot-outs بالا جستن
transcend سبقت جستن
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
to be off the hook <idiom> از خطر جستن
to be over the worst <idiom> از خطر جستن
to be over the hump [American] <idiom> از خطر جستن
to be out of the woods <idiom> از خطر جستن
to come out of the woods <idiom> از خطر جستن
overridden برتری جستن بر
transcended سبقت جستن
override برتری جستن بر
shoot-out بالا جستن
shoot out بالا جستن
to give the go by to پیشی جستن بر
forestalls پیش جستن بر
forestalled پیش جستن بر
forestall پیش جستن بر
overrode برتری جستن بر
to keep one's distance دوری جستن
to make a pounce ناگهان جستن
excel تفوق جستن بر
excelled تفوق جستن بر
excelling تفوق جستن بر
excels تفوق جستن بر
transcends سبقت جستن
shoot forth بالا جستن
to perjure oneself سوگند شکنی کردن
sanctity of an oath حرمت سوگند یا قسم
goddamn سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
god-awful سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
to swear like a trooper زیاد سوگند خوردن
to swear by all that is sacred بمقدسات عالم سوگند
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
goddammit سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
swear on سوگند به چیزی خوردن
put a person on his oath کسی را سوگند دادن
manswear سوگند دروغ خوردن
perjure سوگند دروغ خوردن
abjeure با سوگند ترک کردن
forswear سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
official oath سوگند قانونی یا رسمی
forswears سوگند دروغ خوردن
sanctions فتوای کلیسایی سوگند
attests سوگند یاد کردن
sanctioned فتوای کلیسایی سوگند
sanction فتوای کلیسایی سوگند
perjuring سوگند دروغ خوردن
perjures سوگند دروغ خوردن
abjurer or abjuror سوگند شکن ترک
attesting سوگند یاد کردن
attested سوگند یاد کردن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
attest سوگند یاد کردن
sanctioning فتوای کلیسایی سوگند
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
out maneuver تفوق جستن در مانور
finds جستن تشخیص دادن
find جستن تشخیص دادن
to escape with life and limb سختی رهایی جستن
conjures سوگند دادن جادو کردن
to keep an oath inviolate معتبر نگه داشتن سوگند
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
conjured سوگند دادن جادو کردن
attesting سوگند دادن تصدیق کردن
conjure سوگند دادن جادو کردن
conjuring سوگند دادن جادو کردن
attested سوگند دادن تصدیق کردن
attests سوگند دادن تصدیق کردن
attest سوگند دادن تصدیق کردن
coronation oath سوگند هنگام تاج گذاری
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
in my f. به ایین سوگند خدامی داند
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
outstrips عقب گذاشتن پیشی جستن از
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulating برابری جستن با پهلو زدن
outstripping عقب گذاشتن پیشی جستن از
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
emulated برابری جستن با پهلو زدن
outstrip عقب گذاشتن پیشی جستن از
emulate برابری جستن با پهلو زدن
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
outstripped عقب گذاشتن پیشی جستن از
trump مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps مغلوب ساختن پیشی جستن
overleap جستن از روی نادیده گذشتن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com