English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English Persian
grey propaganda تبلیغات خاکستری
Other Matches
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly خاکستری یا مایل به خاکستری
propaganda تبلیغات
incantations تبلیغات
incantation تبلیغات
publicists تبلیغات چی
publicist تبلیغات چی
advertisement تبلیغات
advertisements تبلیغات
showman تبلیغات چی
publicity تبلیغات
propagandists تبلیغات چی
propagandist تبلیغات چی
showmen تبلیغات چی
publicized تبلیغات کردن
publicizes تبلیغات کردن
publicizing تبلیغات کردن
advertising blitz تبلیغات شدید
puffery تبلیغات پر سر وصدا
white propaganda تبلیغات سفید
political propaganda تبلیغات سیاسی
black propaganda تبلیغات خطرناک
black propaganda تبلیغات سیاه
propagandize تبلیغات کردن
publicize تبلیغات کردن
publicising تبلیغات کردن
publicises تبلیغات کردن
grey propaganda تبلیغات منفی
heavy advertising تبلیغات وسیع
election propaganda تبلیغات انتخاباتی
hard advertising تبلیغات تهاجمی
fanfare [of publicity] هیاهوی تبلیغات
competitive advertising تبلیغات رقابتی
publicised تبلیغات کردن
target audience جماعت هدف تبلیغات
burst advertising شروع تبلیغات شدید
aids to trade حمل و نقل و تبلیغات
space broker کارگزار امور تبلیغات
razzmatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
proselytism تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
This sort of propaganda is for home consumption این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
cinderous خاکستری
ashen خاکستری
ashy خاکستری
cindery خاکستری
cinerary خاکستری
cinerarium خاکستری
ash coloured خاکستری
grizzle خاکستری
gray خاکستری
grizzles خاکستری
pewter خاکستری
grizzling خاکستری
salt-and-pepper خاکستری
grayer خاکستری
grayest خاکستری
drabbest خاکستری
drabber خاکستری
drab خاکستری
greyest خاکستری
greyer خاکستری
grey خاکستری
grizzled خاکستری
grayness رنگ خاکستری
grayness خاکستری بودن
grayly بطور خاکستری
grey cast iron چدن خاکستری
grey tin قلع خاکستری
greyly بارنگ خاکستری
grizzly bear خرس خاکستری
median gray خاکستری متوسط
mottled pig iron چدن خاکستری
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
grayish متمایل به خاکستری
gray scale اندازه خاکستری
gray ramus شاخه خاکستری
earth light روشنایی خاکستری
earth shine روشنایی خاکستری
greyness رنگ خاکستری
cinereous خاکستری رنگ
gray bearded رنگ خاکستری
gray cast iron چدن خاکستری
livid خاکستری رنگ
ash gray خاکستری رنگ
greyness خاکستری بودن
gray matter ماده خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
greyish مایل به خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
neapolitan ointment روغن خاکستری
mercurial unguent روغن خاکستری
gray-white رنگ سفید-خاکستری
krimmer پوست گوسفند خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
grizzles نالیدن خاکستری کردن
grizzling خرس خاکستری امریکا
grizzling نالیدن خاکستری کردن
grizzle خرس خاکستری امریکا
dark grey رنگ خاکستری تیره
isabel زرد مایل به خاکستری
grizzles خرس خاکستری امریکا
image contrast درجه خاکستری تصویر
grege اردهای مایل به خاکستری
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
ashen دارای رنگ خاکستری
griseous خاکستری مایل به ابی
isabella زرد مایل به خاکستری
high test grey iron چدن خاکستری پرارزش
grizzle نالیدن خاکستری کردن
electrographic architecture [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Euro- کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
podzolization تشکیل خاک خاکستری یا سفید
iron grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
sallow رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
blae ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com