Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
black propaganda
تبلیغات سیاه
Other Matches
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
advertisement
تبلیغات
publicist
تبلیغات چی
incantations
تبلیغات
propagandists
تبلیغات چی
showmen
تبلیغات چی
publicity
تبلیغات
propagandist
تبلیغات چی
showman
تبلیغات چی
publicists
تبلیغات چی
advertisements
تبلیغات
incantation
تبلیغات
propaganda
تبلیغات
white propaganda
تبلیغات سفید
publicizes
تبلیغات کردن
publicised
تبلیغات کردن
publicising
تبلیغات کردن
publicized
تبلیغات کردن
election propaganda
تبلیغات انتخاباتی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
propagandize
تبلیغات کردن
hard advertising
تبلیغات تهاجمی
grey propaganda
تبلیغات منفی
black propaganda
تبلیغات خطرناک
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
heavy advertising
تبلیغات وسیع
publicises
تبلیغات کردن
publicizing
تبلیغات کردن
publicize
تبلیغات کردن
fanfare
[of publicity]
هیاهوی تبلیغات
competitive advertising
تبلیغات رقابتی
advertising blitz
تبلیغات شدید
puffery
تبلیغات پر سر وصدا
aids to trade
حمل و نقل و تبلیغات
burst advertising
شروع تبلیغات شدید
target audience
جماعت هدف تبلیغات
space broker
کارگزار امور تبلیغات
funfair
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
carnival
[American E]
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzmatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hoopla
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hustle and bustle
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shivaree
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
consumer advertising
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
This sort of propaganda is for home consumption
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
jetties
سیاه
pitchy
سیاه
swamps
سیاه اب
marsh
سیاه اب
jetty
سیاه
dogwood
سیاه ال
mossy
سیاه اب
quagmires
سیاه اب
swamp
سیاه اب
swamped
سیاه اب
night black
سیاه
swamping
سیاه اب
pitch dark
سیاه
marshes
سیاه اب
jet-black
سیاه سیاه
blackest
سیاه
blacked
سیاه
ebon
سیاه
Negro
سیاه
glaucoma
اب سیاه
quagmire
سیاه اب
blacker
سیاه
sad coloured
سیاه
grimy
سیاه
blacks
سیاه
bogs
سیاه اب
Negroes
سیاه
black
سیاه
bog
سیاه اب
sooty
سیاه
blackcap
کاکل سیاه
boldface
حروف سیاه
bone black
عاج سیاه
saracen corn
گندم سیاه
french wheat
گندم سیاه
buck wheat
گندم سیاه
chiaroscurist
سیاه قلمکار
charbon
سیاه زخم
blackcock
باقرقره سیاه نر
liver
جگر سیاه
black body
جسم سیاه
black book
کتاب سیاه
black brittleness
شکستگی سیاه
black brittleness
ترک سیاه
black diamond
الماس سیاه
black eyed
سیاه چشم
black finish
پوشش سیاه
black bile
صفرای سیاه
black ash
خاکستر سیاه
black anneal
سیاه گداختن
caraway
زیره سیاه
achromatic
سیاه و سفید
livers
جگر سیاه
aniline black
سیاه انیلینی
begrime
سیاه کردن
biotite
میکای سیاه
bitumen macadam
ماکادام سیاه
blach hulled
سیاه پوست
black gang
غلام سیاه
black lead
سرب سیاه
black cap
کلاه سیاه
black sheet
ورق سیاه
black short
شکستگی سیاه
black shortness
ترک سیاه
black wash
رنگ سیاه
blackamoor
سیاه زنگی
blackbody
جسم سیاه
hohlraum
جسم سیاه
black powder
باروت سیاه
black load
سرب سیاه
black letter
حرف سیاه
black level
تراز سیاه
black light
نور سیاه
black liqour
شربت سیاه
black list
لیست سیاه
black list
فهرست سیاه
crapping
گندم سیاه
plumbago
سرب سیاه
substantia nigra
جسم سیاه
sycamine
توت سیاه
tamarack
سیاه کاج
the black race
نژاد سیاه
the black sea
دریای سیاه
to black out
سیاه کردن
to wear willow
سیاه پوشیدن
viper's grass
سفورجنه سیاه
wash drawing
ابرنگ سیاه
sealing coat
روکاری سیاه
scoter
مرغابی سیاه
quercitron
بلوط سیاه
red cent
پول سیاه
robed in bleck
سیاه پوش
robed in bleck
سیاه پوشیده
sabled
سیاه پوش
sadly dressed
سیاه پوش
schorl
کهربای سیاه
water proofed mortar
اهک سیاه
black and white
سیاه و سفید
shame on you!
<idiom>
رویتان سیاه
black wool
پشم سیاه
bottle-dungeon
سیاه چال
donjon
سیاه چال
black eye
چشم سیاه
black eyes
چشم سیاه
jet-black
سیاه شبقی
pissed
سیاه مست
sozzled
سیاه مست
stoned
سیاه مست
zonked
سیاه مست
I was put to shame. I was shame-stricken.
رو سیاه شدم
black coffee
قهوه سیاه
plumbaginous
مانندسرب سیاه
colly
سیاه کردن
fuel oil
نفت سیاه
heathbird
باقرقره سیاه
humus
سیاه خاک
in mourning
سیاه پوش
in mourning
کثیف سیاه
iron mould
سیاه کردن
kibitka
سیاه چادرنمدی
lampblack
سیاه یکدست
mammy
دده سیاه
ethiops
مهجون سیاه
ethiopian
سیاه پوست
Congo
یکجورچای سیاه
crowberry
سنگروی سیاه
d.'s cow
سوسک سیاه
dark coloured
سیاه رنگ
darky
سیاه زنگی
doit
پول سیاه
dunggeon
سیاه چال
eriochrome black
سیاه اریوکروم
ethiope
سیاه پوست
melanic
سیاه پوست
melanite
لعل سیاه
nigella seed
زیر سیاه
nigrescence
سیاه شدگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com