Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
advertising blitz	تبلیغات شدید
Search result with all words
burst advertising	شروع تبلیغات شدید
Other Matches
fervour	حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor	حرارت شدید اشتیاق شدید
propagandists	تبلیغات چی
publicity	تبلیغات
propaganda	تبلیغات
advertisements	تبلیغات
showman	تبلیغات چی
advertisement	تبلیغات
showmen	تبلیغات چی
propagandist	تبلیغات چی
incantations	تبلیغات
incantation	تبلیغات
publicist	تبلیغات چی
publicists	تبلیغات چی
publicizing	تبلیغات کردن
white propaganda	تبلیغات سفید
publicised	تبلیغات کردن
publicises	تبلیغات کردن
fanfare [of publicity]	هیاهوی تبلیغات
grey propaganda	تبلیغات منفی
heavy advertising	تبلیغات وسیع
black propaganda	تبلیغات سیاه
publicising	تبلیغات کردن
publicize	تبلیغات کردن
publicized	تبلیغات کردن
political propaganda	تبلیغات سیاسی
propagandize	تبلیغات کردن
puffery	تبلیغات پر سر وصدا
hard advertising	تبلیغات تهاجمی
election propaganda	تبلیغات انتخاباتی
black propaganda	تبلیغات خطرناک
publicizes	تبلیغات کردن
competitive advertising	تبلیغات رقابتی
grey propaganda	تبلیغات خاکستری
aids to trade	حمل و نقل و تبلیغات
target audience	جماعت هدف تبلیغات
space broker	کارگزار امور تبلیغات
razzmatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E]	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
media circus	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
proselytism	تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
This sort of propaganda is for home consumption	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising	تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
acute	شدید
sweltering	شدید
forcible	شدید
inclement	شدید
sopping	شدید
boisterous	شدید
intensive	شدید
tough	شدید
diametrical	شدید
extensive	شدید
high wrought	شدید
draconic	شدید
incontrollable	شدید
toughest	شدید
tougher	شدید
hyperpyrexia	تب شدید
diametric	شدید
towering	شدید
stalwart	شدید
stalwarts	شدید
vigorous	شدید
drastic	شدید
drastically	شدید
strenuous	شدید
raging	شدید
intense	شدید
rugged	شدید
climacteric <adj.>	شدید
keen	شدید
keenest	شدید
rigorous	شدید
slashing	شدید
grievous	شدید
two fisted	شدید
vehement	شدید
vehemently	شدید
severest	شدید
severer	شدید
severe	شدید
violent	شدید
schwarmerei	احساسات شدید
hyperinflation	تورم شدید
rain cats and dogs <idiom>	باران شدید
workouts	کار شدید
workouts	تمرین شدید
clavus	سردرد شدید
rain shower	باران شدید
workout	کار شدید
workout	ورزش شدید
violent wind	باد شدید
workouts	ورزش شدید
sthenic	شدید نیرومند
high order detonation	انفجار شدید
high explosive	سوختار شدید
hypersensitivity	حساسیت شدید
high rate discharge	تخلیه شدید
pash	باران شدید
rumbustious	سخت شدید
galloping inflation	تورم شدید
workout	تمرین شدید
impetuous	تند و شدید
passion	تعصب شدید
rush	حرکت شدید
heavier	شدید پرزور
rushed	حرکت شدید
bedlam	اشتباه شدید
rushing	حرکت شدید
vehemence	غضب شدید
salvoes	افهاراحساسات شدید
boomed	رونق شدید
heavies	شدید پرزور
chronic	شدید گرانرو
booms	رونق شدید
booming	رونق شدید
boom	رونق شدید
slats	ضربه شدید
slat	ضربه شدید
revulsion	تنفر شدید
heavy	شدید پرزور
heaviest	شدید پرزور
salvo	افهاراحساسات شدید
hardest	مشکل شدید
an intensive particle	ادات شدید
aggravator	شدید کننده
actude conditions	شرایط شدید
hard	مشکل شدید
penchant	میل شدید
gird	ضربه شدید
exquisite	شدید سخت
harder	مشکل شدید
nosedive	نزول شدید کردن
fanatics	دارای احساسات شدید
violent pain	درد سخت یا شدید
nosediving	نزول شدید یا ناگهانی
nosediving	نزول شدید کردن
fanatic	دارای احساسات شدید
nosedives	نزول شدید کردن
did you hurt your self a	ایاهیچ اذیت شدید
zing	جیغ شدید وتند
strong jump	جهش ابی شدید
fanatical	دارای احساسات شدید
yerk	حرکت سریع و شدید
escalate	شدید کردن یا شدن
escalated	شدید کردن یا شدن
nosedive	نزول شدید یا ناگهانی
hyperirritable	دارای حساسیت شدید
hardball	رقابت شدید و بیرحمانه
nosedived	نزول شدید یا ناگهانی
groundswell	طغیان شدید دریا
nosedived	نزول شدید کردن
goings-over	عیب جویی شدید
nosedives	نزول شدید یا ناگهانی
escalating	شدید کردن یا شدن
escalates	شدید کردن یا شدن
going-over	عیب جویی شدید
mass casualties	تلفات و ضایعات شدید
die	پارو زدن شدید
sterns	سخت و محکم شدید
sternest	سخت و محکم شدید
yen	تمایل رغبت شدید
hyperdeflation	انقباض پولی شدید
sterner	سخت و محکم شدید
maelstrom	طوفان یا گرداب شدید
high explosive shell	گلوله محترقه شدید
stern	سخت و محکم شدید
high explosive	ماده منفجره شدید
impacts	اصابت اثر شدید
pathetic	دارای احساسات شدید
paroxysmal	طغیانی سخت شدید
nymphomania	میل شدید زن بجماع
severely retarded	عقب مانده شدید
hunger for power [craving for power]	میل شدید به قدرت
hunger for data	میل شدید به داده ها
impact	اصابت اثر شدید
jars	اعمال شوک شدید به یک وسیله
fury	هیجان شدید وتند خشم
torrents	جریان شدید سیل وار
give someone a good run for her money <idiom>	رقابت شدید به وجود آوردن
earnest	سنگین علاقه شدید به چیزی
jarred	اعمال شوک شدید به یک وسیله
torrent	جریان شدید سیل وار
jar	اعمال شوک شدید به یک وسیله
heighten	شدید کردن بسط دادن
candescent	دارای تشعشع یاگرمای شدید
heightens	شدید کردن بسط دادن
hyperesthesia	حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
anasarca	ورم تقریبا شدید پشام
ammonal	نوعی ماده منفجره شدید
hyperaesthesia	حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
high explosive plastic	گلوله پلاستیکی سوختار شدید

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com