Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English
Persian
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
Search result with all words
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
Other Matches
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
built in stabilizers
تثبیت کنندههای خودکار
stabilisers
تثبیت کننده
course stabilizer
تثبیت کننده
stabilizer
تثبیت کننده
stabilizers
تثبیت کننده ها
holding attack
تک تثبیت کننده
viscosity stabilizer
تثبیت کننده گرانروی
course stabilizer
تثبیت کننده مسیر
stabilisers
ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve
غلاف تثبیت کننده
emulsion stabilizer
تثبیت کننده امولسیونی
stabilizer
ثابت تثبیت کننده
holding force
نیروی تثبیت کننده
self stabilizing dynamo
دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automatic tipper
تخلیه کننده خودکار
automatic release
قطع کننده خودکار
self acting
خودکار عمل کننده
automatic exchange
رد و بدل کننده خودکار
automatic timing advance
تنظیم کننده خودکار
autosyn
هماهنگ کننده خودکار
automatic circuit breaker
کلید قطع کننده مدار خودکار
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
stabilized
تثبیت
stabilizes
تثبیت
stabilization
تثبیت
fixations
تثبیت
fixation
تثبیت
consolidation
تثبیت
stabilize
تثبیت
corroboration
تثبیت
stabilised
تثبیت
stabilisation
تثبیت
stabilises
تثبیت
fixing
تثبیت
fixity
تثبیت
stabilising
تثبیت
confirmation
تثبیت
anchor cell
سل تثبیت
heat setting
تثبیت گرمائی
stabilised
تثبیت کردن
patenting
حق تثبیت اختراع
father fixation
تثبیت پدری
positioning
تثبیت موقعیت
stop go policy
سیاست تثبیت
avouch
تثبیت کردن
patent
حق تثبیت اختراع
economic stabilization
تثبیت اقتصادی
fixedness
تثبیت شدگی
fixing agent
عامل تثبیت
price ceilings
تثبیت قیمت
fixate
تثبیت کردن
fixation of affect
تثبیت عاطفی
maintenance level
سطح تثبیت
fixation point
نقطه تثبیت
reinstatement
تثبیت در مقام
price freeze
تثبیت قیمت ها
confirmation
تثبیت استقرار
patented
حق تثبیت اختراع
patents
حق تثبیت اختراع
stabilization
پابرجاسازی تثبیت
mechanical stabilization
تثبیت مکانیکی
price stabilization
تثبیت قیمت
wage stabilization
تثبیت مزد
price stability
تثبیت قیمت
price freezing
تثبیت قیمت
nitrogen fixation
تثبیت نیتروژن
fixation process
فرایند تثبیت
stabilize
تثبیت کردن
reinstating
تثبیت کردن
voltage stabilization
تثبیت ولتاژ
reinstates
تثبیت کردن
reinstate
تثبیت کردن
functional fixedness
تثبیت کارکردی
visual fixation
تثبیت دیداری
stabilizes
تثبیت کردن
stabilising
تثبیت کردن
reinstated
تثبیت کردن
stabilized
تثبیت کردن
stabilises
تثبیت کردن
fix
تثبیت محل ناو
well fixed
خوب تثبیت شده
fixes
تثبیت محل ناو
hard shoulder
شانه تثبیت شده
verges
شانه تثبیت نشده
course stabilizer
دستگاه تثبیت مسیر
stabilized layer
قشر تثبیت شده
stabilized layer
لایه تثبیت شده
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund
صندوق تثبیت ارز
voltage stabilization
تثبیت فشار الکتریکی
verge
شانه تثبیت نشده
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization
تثبیت کنندگی دیود زنر
route
به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes
به خاک نشاندن تثبیت کردن
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilizes
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilize
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
automatic
خودکار
preset
خودکار
self-starters
خودکار
self-starter
خودکار
self acting
خودکار
ballpens
خودکار ها
ballpoint pens
خودکار ها
ballpoints
خودکار ها
ball pens
خودکار ها
automatics
خودکار
unmanned
خودکار
unattended
خودکار
automotive
خودکار
automatous
خودکار
autonomic
خودکار
auyomated
خودکار
automaticity
خودکار
automatic pipet
پی پت خودکار
pen
خودکار
mechnical
خودکار
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
automatic telephone
تلفن خودکار
automatic fire
تیراندازی خودکار
automatic steering device
سکان خودکار
automate
خودکار کردن
player piano
پیانو خودکار
self loading
پرشونده خودکار
mechanical sawmill
اره خودکار
automatic mechanism
مکانیزم خودکار
automatic machine
دستگاه خودکار
semi automatic
نیم خودکار
automatic loader
بارکن خودکار
self test
ازمایش خودکار
automatic regulation
تنظیم خودکار
automated
خودکار کردن
automating
خودکار کردن
automatic rifle
توپ خودکار
automatic focusing
تمرکز خودکار
automatically
بطور خودکار
robot
دستگاه خودکار
robots
دستگاه خودکار
systematic
خودکار سیستماتیک
automatic flasher
چشمکزن خودکار
automatic rifle
تفنگ خودکار
automatic record changer
گرام خودکار
self destroying
منفجرشونده خودکار
automatic fire
اتش خودکار
automatic interrupt
قطع خودکار
automates
خودکار کردن
semiautomatic
نیمه خودکار
automatic interrupt
وقفه خودکار
automatic behavior
رفتار خودکار
autotype
چاپ خودکار
autotrace
اثر خودکار
automatize
خودکار کردن
automatic carriage
تعویض خودکار
autosave
ضبط خودکار
automatic check
مقابله خودکار
automatic check
ازمایش خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com