English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
Other Matches
mains voltage stabilizer تثبیت کننده ولتاژ شبکه
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilization تثبیت فشار الکتریکی
stabilizer تثبیت کننده
course stabilizer تثبیت کننده
stabilizers تثبیت کننده ها
holding attack تک تثبیت کننده
stabilisers تثبیت کننده
course stabilizer تثبیت کننده مسیر
viscosity stabilizer تثبیت کننده گرانروی
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
automatic stabilizer تثبیت کننده خودکار
stabilisers ثابت تثبیت کننده
stabilizer ثابت تثبیت کننده
holding force نیروی تثبیت کننده
emulsion stabilizer تثبیت کننده امولسیونی
voltage stabilizer تثبیت کننده اختلاف سطح
self stabilizing dynamo دینام خود تثبیت کننده
adjustable stabilizer تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
voltage stabilization تثبیت ولتاژ
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
output voltage ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
deflecting voltage ولتاژ منحرف کننده
voltage doubler دو برابر کننده ولتاژ
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ
voltage amplifier تقویت کننده ولتاژ
inductor voltage ولتاژ تحریک کننده
stabilised تثبیت
fixing تثبیت
stabilising تثبیت
stabilises تثبیت
stabilisation تثبیت
fixation تثبیت
stabilizes تثبیت
corroboration تثبیت
anchor cell سل تثبیت
fixations تثبیت
consolidation تثبیت
fixity تثبیت
stabilize تثبیت
confirmation تثبیت
stabilization تثبیت
stabilized تثبیت
induction regulator تنظیم کننده ولتاژ القائی
line drop compensator تنظیم کننده یا رگولاتور ولتاژ
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
fixation process فرایند تثبیت
price stability تثبیت قیمت
fixation point نقطه تثبیت
stop go policy سیاست تثبیت
heat setting تثبیت گرمائی
fixation of affect تثبیت عاطفی
fixate تثبیت کردن
stabilised تثبیت کردن
fixing agent عامل تثبیت
price freezing تثبیت قیمت
price freeze تثبیت قیمت ها
price ceilings تثبیت قیمت
patent حق تثبیت اختراع
father fixation تثبیت پدری
reinstatement تثبیت در مقام
patented حق تثبیت اختراع
patenting حق تثبیت اختراع
confirmation تثبیت استقرار
functional fixedness تثبیت کارکردی
patents حق تثبیت اختراع
fixedness تثبیت شدگی
price stabilization تثبیت قیمت
nitrogen fixation تثبیت نیتروژن
avouch تثبیت کردن
stabilising تثبیت کردن
stabilization پابرجاسازی تثبیت
wage stabilization تثبیت مزد
positioning تثبیت موقعیت
reinstate تثبیت کردن
visual fixation تثبیت دیداری
stabilized تثبیت کردن
stabilizes تثبیت کردن
maintenance level سطح تثبیت
reinstates تثبیت کردن
stabilize تثبیت کردن
stabilises تثبیت کردن
reinstating تثبیت کردن
reinstated تثبیت کردن
economic stabilization تثبیت اقتصادی
mechanical stabilization تثبیت مکانیکی
fault voltage circuit breaker کلید قطع کننده ولتاژ عیب
stabilized layer لایه تثبیت شده
fix تثبیت محل ناو
verge شانه تثبیت نشده
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
built in stabilizers تثبیت کنندههای خودکار
fixes تثبیت محل ناو
well fixed خوب تثبیت شده
course stabilizer دستگاه تثبیت مسیر
verges شانه تثبیت نشده
hard shoulder شانه تثبیت شده
stabilized layer قشر تثبیت شده
exchanged stabilization fund صندوق تثبیت ارز
routes به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization تثبیت کنندگی دیود زنر
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
stabilized به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilising به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pressure gaverner تنظیم کننده فشار
jet mixer مخلوط کننده با فشار اب
high frequency stabilized arc قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
high pressure compressor منراکم کننده فشار قوی
high pressure sterilizer استرلیزه کننده فشار قوی
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
membrane keyboard احساس کننده فشار را فعال میکند
pressure equalized addition funnel قیف افزایشی متعادل کننده فشار
bilge blocks قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
back pressure turbine توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
voltaism ولتاژ الکتریکی
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
gyro repeater تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
declaratory judgment حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
positive ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powered بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
confirms تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm تصدیق کردن تثبیت کردن
voltage فشار الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
GND مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com