Dictiornary-Farsi | تثبیت کنندگی دیود زنر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 182 (9 milliseconds)

English	Persian
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر


Other Matches

duodide	دیود مضاعف دیود دوبل
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
water cooling	خنک کنندگی اب
smelting	ذوب کنندگی
prosiness	کسل کنندگی
magnetization work	مغناطیس کنندگی
absorbance	جذب کنندگی
magnetization	مغناطیس کنندگی
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
ageing	سخت کنندگی سریع
intensity of magnetization	شدت مغناطیس کنندگی
magnetization vector	بردار مغناطیس کنندگی
magnetizing force	شدت مغناطیس کنندگی
calorific power	قدرت گرم کنندگی
klin drying	خشک کنندگی کوره
filtering	صاف کنندگی تصفیه
oven drying	خشک کنندگی کوره
magnezation intensity	شدت مغناطیس کنندگی
critical cooling rate	میزان سرد کنندگی بحرانی
ideal magnetization curve	منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
high frequency biasing	پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
z diode	دیود "زد"
diode	دیود
crystal diode	دیود
semiconductor diode	دیود
two electrode valve	دیود
crystal rectifier	دیود
centering diode	دیود مرکزگذار
tunel diode	دیود نقبی
magneto diode	دیود مغناطیسی
silicon diode	دیود سیلیسیمی
input diode	دیود ورودی
input diode	دیود اولیه
tunel diode	دیود تونلی
tunnel diode	دیود تانل
duodide	زوج دیود
double diode	دیود دوبل
double diode	دیود مضاعف
diode lamp	دیود دورانی
zener diode	دیود زینر
zener diode	دیود زنر
zener	دیود زینر
zener	دیود زنر
crystal diode	دیود بلوری
tunnel diode	دیود تونلی
z diode	دیود زنر
lith emitting diode	دیود ساتع نور
tunnel diode	مهندسی دیود تانل
silicon detector	دیود سیلیسیم دار
interference inverter	دیود پارازیت گیر
high tension diode	دیود فشار قوی
light emitting diode	دیود ناشر نوری
rectifier	دیود [فیزیک] [مهندسی]
diode	دیود [فیزیک] [مهندسی]
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
high back resistance diode	مقاومت دیود در بایاس مخالف
high back resistance diode	دیود با مقاومت معکوس زیاد
light emitting diode	دیود ساطع کننده نور
led	دیود ساطع کننده نور
high back resistance diode	دیود با مفاومت معکوس بالا
double base diode	دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
led	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
consolidation	تثبیت
fixity	تثبیت
anchor cell	سل تثبیت
fixing	تثبیت
stabilisation	تثبیت
stabilises	تثبیت
stabilised	تثبیت
confirmation	تثبیت
stabilization	تثبیت
corroboration	تثبیت
stabilising	تثبیت
stabilized	تثبیت
fixations	تثبیت
fixation	تثبیت
stabilizes	تثبیت
stabilize	تثبیت
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
fixedness	تثبیت شدگی
wage stabilization	تثبیت مزد
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
heat setting	تثبیت گرمائی
price freeze	تثبیت قیمت ها
maintenance level	سطح تثبیت
visual fixation	تثبیت دیداری
fixing agent	عامل تثبیت
price freezing	تثبیت قیمت
price stability	تثبیت قیمت
price stabilization	تثبیت قیمت
price ceilings	تثبیت قیمت
holding attack	تک تثبیت کننده
functional fixedness	تثبیت کارکردی
stop go policy	سیاست تثبیت
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
fixation point	نقطه تثبیت
fixation of affect	تثبیت عاطفی
fixate	تثبیت کردن
reinstatement	تثبیت در مقام
fixation process	فرایند تثبیت
father fixation	تثبیت پدری
stabilising	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
reinstate	تثبیت کردن
reinstated	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
stabilises	تثبیت کردن
stabilize	تثبیت کردن
stabilized	تثبیت کردن
stabilised	تثبیت کردن
stabilizers	تثبیت کننده ها
course stabilizer	تثبیت کننده
positioning	تثبیت موقعیت
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
reinstating	تثبیت کردن
patents	حق تثبیت اختراع
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
patenting	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
patent	حق تثبیت اختراع
confirmation	تثبیت استقرار
avouch	تثبیت کردن
stabilizer	تثبیت کننده
stabilisers	تثبیت کننده
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
hard shoulder	شانه تثبیت شده
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer	قشر تثبیت شده
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
well fixed	خوب تثبیت شده
stabilized layer	لایه تثبیت شده
holding force	نیروی تثبیت کننده
fixes	تثبیت محل ناو
verge	شانه تثبیت نشده
verges	شانه تثبیت نشده
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
fix	تثبیت محل ناو
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
led	یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band	حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment	حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirms	تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm	تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت