English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English Persian
free trade تجارت ازاد
free in trade تجارت ازاد
free trader تجارت ازاد
open trade تجارت ازاد
Search result with all words
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
free enterprise system نظام تجارت ازاد
free trade area منطقه تجارت ازاد
free trade area حوزه تجارت ازاد
Other Matches
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
traffics تجارت
traded تجارت
trafficking تجارت
trafficked تجارت
commerce تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
graphics, business تجارت
businesses تجارت
furriery تجارت خز
business تجارت
traffic تجارت
trade تجارت
joint adventure تجارت مشترک
law merchant حقوق تجارت
bilateral trade تجارت دوجانبه
law merchant قانون تجارت
law of the staple حقوق تجارت
traditional trade تجارت سنتی
trade deficit کسری تجارت
unfavorable trade تجارت نامساعد
unfavorable trade تجارت نامطلوب
internal trade تجارت داخلی
merchandise تجارت کردن
internal commerce تجارت داخلی
businesses موضوع تجارت
business موضوع تجارت
trade barrier مانع تجارت
maritime trade تجارت دریایی
merchandies تجارت کردن
commercialism تجارت گرائی
refinancing از نو تجارت کردن
restraint of trade محدودیت تجارت
enterprise تعهد تجارت
enterprises تعهد تجارت
mercantile law قانون تجارت
regional trade تجارت منطقهای
commercial مربوط به تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
trafficked تجارت غیرقانونی
refinance از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
trafficking تجارت غیرقانونی
refinances از نو تجارت کردن
traffics تجارت غیرقانونی
home trade تجارت داخلی
chamber of commerce اتاق تجارت
counter trade تجارت متقابل
commercial law حقوق تجارت
chamber of commerce اطاق تجارت
commercial code قانون تجارت
freedom of enterprise ازادی تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
fair trade تجارت مشروع
commercial law قانون تجارت
laissez-faire ازادی تجارت
business law حقوق تجارت
foreign trade تجارت خارجی
floating trade تجارت دریایی
cabotage تجارت ساحلی
flax trade تجارت کتان
fair trade تجارت عادلانه
fair trade تجارت منصفانه
carring trade تجارت داخله
downtown مرکز تجارت شهر
trade تجارت داد وستد
transport industry تجارت حمل و نقل
transport trade تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
gains from trade منافع حاصل از تجارت
visibles اقلام مرئی تجارت
trade magazine مجله تخصصی تجارت
transport business تجارت حمل و نقل
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
traffic تجارت هدایت شده
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures تجارت مخاطره امیز
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
international trade تجارت بین المللی
international trade تجارت بین الملل
commerce معاشرت تجارت کردن
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
traded تجارت داد و ستد
multilateral trade تجارت چند جانبه
shipping trade تجارت حمل و نقل
traded تجارت داد وستد
carrying trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
carrying-trade تجارت حمل و نقل
trade تجارت داد و ستد
traffics تجارت هدایت شده
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
freeman ازاد
degage ازاد
exempts ازاد
exempt ازاد
unattached ازاد
frees ازاد
freemen ازاد
freed ازاد
at ease ازاد
idle line خط ازاد
self-service ازاد
self service ازاد
freeing ازاد
go as you please ازاد
immundity ازاد
exempted ازاد
absolutes ازاد
loosest ول ازاد
stand at ease ازاد
slack water اب ازاد
footloose ازاد
looser ول ازاد
exempting ازاد
opened ازاد
suspended floor کف ازاد
free play ازاد
opens ازاد
fetterless ازاد
immune ازاد
self administered ازاد
free ازاد
stand easel ازاد
open ازاد
absolute ازاد
unrestrained ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com