English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English Persian
international trade تجارت بین الملل
Search result with all words
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
Other Matches
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
law of nations حقوق بین الملل
international بین الملل انترناسیونال
international economics اقتصاد بین الملل
international finance مالیه بین الملل
international law حقوق بین الملل
law of nations قانون بین الملل
internationals بین الملل انترناسیونال
comintern بین الملل کمونیست
International politics. سیاست بین الملل
private international law حقوق بین الملل خصوصی
international law of the sea حقوق بین الملل دریاها
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
public international law حقوق بین الملل عمومی
international criminal law حقوق جزای بین الملل
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
socialist international بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
business تجارت
businesses تجارت
trafficking تجارت
furriery تجارت خز
graphics, business تجارت
commerce تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
traded تجارت
traffics تجارت
traffic تجارت
trafficked تجارت
trade تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
open trade تجارت ازاد
fair trade تجارت مشروع
regional trade تجارت منطقهای
freedom of enterprise ازادی تجارت
free trader تجارت ازاد
fair trade تجارت منصفانه
fair trade تجارت عادلانه
free in trade تجارت ازاد
flax trade تجارت کتان
floating trade تجارت دریایی
foreign trade تجارت خارجی
home trade تجارت داخلی
trade barrier مانع تجارت
law merchant قانون تجارت
law merchant حقوق تجارت
trade deficit کسری تجارت
joint adventure تجارت مشترک
maritime trade تجارت دریایی
traditional trade تجارت سنتی
unfavorable trade تجارت نامساعد
unfavorable trade تجارت نامطلوب
mercantile law قانون تجارت
merchandies تجارت کردن
internal trade تجارت داخلی
internal commerce تجارت داخلی
restraint of trade محدودیت تجارت
law of the staple حقوق تجارت
trafficked تجارت غیرقانونی
merchandise تجارت کردن
refinance از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
refinances از نو تجارت کردن
refinancing از نو تجارت کردن
enterprise تعهد تجارت
businesses موضوع تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
laissez-faire ازادی تجارت
trafficking تجارت غیرقانونی
traffics تجارت غیرقانونی
free trade تجارت ازاد
business موضوع تجارت
enterprises تعهد تجارت
commercialism تجارت گرائی
carring trade تجارت داخله
chamber of commerce اطاق تجارت
chamber of commerce اتاق تجارت
commercial code قانون تجارت
commercial law قانون تجارت
commercial law حقوق تجارت
counter trade تجارت متقابل
chamber of trade اتاق تجارت
cabotage تجارت ساحلی
business law حقوق تجارت
bilateral trade تجارت دوجانبه
commercial مربوط به تجارت
carrying trade تجارت حمل و نقل
transport industry تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
transport trade تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
visibles اقلام مرئی تجارت
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
trade magazine مجله تخصصی تجارت
carrying-trade تجارت حمل و نقل
trafficked تجارت هدایت شده
commerce معاشرت تجارت کردن
traffic تجارت هدایت شده
free trade area منطقه تجارت ازاد
trafficking تجارت هدایت شده
trade تجارت داد وستد
free enterprise system نظام تجارت ازاد
traffics تجارت هدایت شده
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
downtown مرکز تجارت شهر
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures تجارت مخاطره امیز
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
traded تجارت داد و ستد
multilateral trade تجارت چند جانبه
free trade area حوزه تجارت ازاد
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
gains from trade منافع حاصل از تجارت
trade تجارت داد و ستد
international trade تجارت بین المللی
traded تجارت داد وستد
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
trade تجارت کردن با داد وستد کردن
traded تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
colliery تجارت ذغال ذغال فروشی
collieries تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com