English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
carring trade تجارت داخله
Other Matches
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
Home Office وزارت داخله
ministry of the interior وزارت داخله
interior امور داخله
interiors امور داخله
interior ministry وزارت داخله
midland داخله کشور
at home and abroad در داخله و خارجه
Department of the Interior [American E] دفتر وزارت داخله
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
inland درون مرزی داخله
intradivision داخل لشگری داخله لشگر
traffics تجارت
graphics, business تجارت
trafficking تجارت
business تجارت
furriery تجارت خز
businesses تجارت
trafficked تجارت
trade تجارت
commerce تجارت
mystery تجارت
traded تجارت
traffic تجارت
mysteries تجارت
fair trade تجارت عادلانه
maritime trade تجارت دریایی
mercantile law قانون تجارت
commercial code قانون تجارت
commercial law قانون تجارت
fair trade تجارت منصفانه
fair trade تجارت مشروع
commercial law حقوق تجارت
regional trade تجارت منطقهای
counter trade تجارت متقابل
merchandies تجارت کردن
flax trade تجارت کتان
internal commerce تجارت داخلی
internal trade تجارت داخلی
unfavorable trade تجارت نامطلوب
law of the staple حقوق تجارت
unfavorable trade تجارت نامساعد
law merchant قانون تجارت
law merchant حقوق تجارت
traditional trade تجارت سنتی
open trade تجارت ازاد
trade deficit کسری تجارت
home trade تجارت داخلی
floating trade تجارت دریایی
foreign trade تجارت خارجی
free in trade تجارت ازاد
trade barrier مانع تجارت
free trader تجارت ازاد
freedom of enterprise ازادی تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
joint adventure تجارت مشترک
chamber of trade اتاق تجارت
business موضوع تجارت
businesses موضوع تجارت
merchandise تجارت کردن
free trade تجارت ازاد
trafficking تجارت غیرقانونی
laissez-faire ازادی تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
trafficked تجارت غیرقانونی
restraint of trade محدودیت تجارت
traffics تجارت غیرقانونی
enterprises تعهد تجارت
cabotage تجارت ساحلی
bilateral trade تجارت دوجانبه
commercial مربوط به تجارت
business law حقوق تجارت
chamber of commerce اطاق تجارت
commercialism تجارت گرائی
refinance از نو تجارت کردن
enterprise تعهد تجارت
refinancing از نو تجارت کردن
refinances از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
chamber of commerce اتاق تجارت
carrying trade تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
transport industry تجارت حمل و نقل
trafficking تجارت هدایت شده
transport trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
carrying-trade تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
visibles اقلام مرئی تجارت
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
trade magazine مجله تخصصی تجارت
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
traffic تجارت هدایت شده
trafficked تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
downtown مرکز تجارت شهر
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures تجارت مخاطره امیز
gains from trade منافع حاصل از تجارت
free trade area حوزه تجارت ازاد
free trade area منطقه تجارت ازاد
free enterprise system نظام تجارت ازاد
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
commerce معاشرت تجارت کردن
international trade تجارت بین الملل
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
trade تجارت داد وستد
multilateral trade تجارت چند جانبه
traded تجارت داد و ستد
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
traded تجارت داد وستد
trade تجارت داد و ستد
international trade تجارت بین المللی
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
trade تجارت کردن با داد وستد کردن
traded تجارت کردن با داد وستد کردن
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
collieries تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com