Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (10 milliseconds)
English
Persian
trade
تجارت داد وستد
traded
تجارت داد وستد
Search result with all words
trade
تجارت کردن با داد وستد کردن
traded
تجارت کردن با داد وستد کردن
Other Matches
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
chaffer
داد وستد
medium of exchange
وسیله داد وستد
market
محل داد وستد
markets
محل داد وستد
marketed
محل داد وستد
transact
داد وستد کردن
transacted
داد وستد کردن
transacting
داد وستد کردن
transacts
داد وستد کردن
counter purchase
داد وستد متقابل
hedged
داد وستد تامینی کردن
hedge
داد وستد تامینی کردن
hedges
داد وستد تامینی کردن
To drive a hard bargain.
درداد وستد سخت گیر بودن
trafficking
تجارت
traffics
تجارت
trafficked
تجارت
furriery
تجارت خز
business
تجارت
businesses
تجارت
graphics, business
تجارت
traded
تجارت
mystery
تجارت
mysteries
تجارت
commerce
تجارت
trade
تجارت
traffic
تجارت
counter trade
تجارت متقابل
commercial law
قانون تجارت
free in trade
تجارت ازاد
foreign trade
تجارت خارجی
floating trade
تجارت دریایی
flax trade
تجارت کتان
commercial law
حقوق تجارت
fair trade
تجارت مشروع
open trade
تجارت ازاد
fair trade
تجارت عادلانه
fair trade
تجارت منصفانه
joint adventure
تجارت مشترک
trade deficit
کسری تجارت
internal trade
تجارت داخلی
mercantile law
قانون تجارت
unfavorable trade
تجارت نامساعد
traditional trade
تجارت سنتی
law merchant
حقوق تجارت
law merchant
قانون تجارت
maritime trade
تجارت دریایی
internal commerce
تجارت داخلی
trade barrier
مانع تجارت
regional trade
تجارت منطقهای
merchandies
تجارت کردن
free trader
تجارت ازاد
freedom of enterprise
ازادی تجارت
freedom of trade
ازادی تجارت
restraint of trade
محدودیت تجارت
unfavorable trade
تجارت نامطلوب
home trade
تجارت داخلی
law of the staple
حقوق تجارت
businesses
موضوع تجارت
merchandise
تجارت کردن
refinance
از نو تجارت کردن
business
موضوع تجارت
laissez-faire
ازادی تجارت
traffic
تجارت غیرقانونی
trafficked
تجارت غیرقانونی
trafficking
تجارت غیرقانونی
traffics
تجارت غیرقانونی
free trade
تجارت ازاد
refinanced
از نو تجارت کردن
refinances
از نو تجارت کردن
refinancing
از نو تجارت کردن
cabotage
تجارت ساحلی
chamber of commerce
اطاق تجارت
business law
حقوق تجارت
chamber of commerce
اتاق تجارت
bilateral trade
تجارت دوجانبه
chamber of trade
اتاق تجارت
commercial code
قانون تجارت
enterprise
تعهد تجارت
enterprises
تعهد تجارت
commercialism
تجارت گرائی
commercial
مربوط به تجارت
carring trade
تجارت داخله
transport industry
تجارت حمل و نقل
transport trade
تجارت حمل و نقل
transport business
تجارت حمل و نقل
shipping trade
تجارت حمل و نقل
carrying trade
تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
هم زیارت است هم تجارت .
visibles
اقلام مرئی تجارت
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
carrying-trade
تجارت حمل و نقل
trade magazine
مجله تخصصی تجارت
carrying business
تجارت حمل و نقل
traffics
تجارت هدایت شده
international trade
تجارت بین الملل
trafficked
تجارت هدایت شده
trafficking
تجارت هدایت شده
free enterprise
تجارت ومعامله ازاد
downtown
مرکز تجارت شهر
contraband
تجارت قاچاق یاممنوع
adventure
تجارت مخاطره آمیز
adventures
تجارت مخاطره امیز
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
free trade area
حوزه تجارت ازاد
free trade area
منطقه تجارت ازاد
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
balance of foreign trade
تراز تجارت خارجی
traffic
تجارت هدایت شده
trade
تجارت داد و ستد
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
multilateral trade
تجارت چند جانبه
commerce
معاشرت تجارت کردن
invisible items of trade
اقلام نامرئی تجارت
traded
تجارت داد و ستد
international trade
تجارت بین المللی
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
barter away
تجارت یا معامله پایاپای کردن
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
take a bath
<idiom>
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
multilateral trade
تجارت باچند کشور در ان واحد
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
(not) have anything to do with someone
<idiom>
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
business
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
trade follows the flag
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
vent for surplus theory of trade
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
dumping
سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
stock control program
نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
silicon valley
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
international commercial terms (incoterm
قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
colliery
تجارت ذغال ذغال فروشی
collieries
تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com