Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
breach
تجاوز به حقوق دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
Other Matches
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
breach right
تجاوز به حقوق
infringer
متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
abuses
تجاوز به حقوق کسی کردن
abusing
تجاوز به حقوق کسی کردن
abused
تجاوز به حقوق کسی کردن
abuse
تجاوز به حقوق کسی کردن
infringement of copyright
تجاوز به حقوق مولف یامخترع
to hog the road
بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
encroaches
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
attempted rape
شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
dunkrik treaty
معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
rests
دیگران
rest
دیگران
et al
مخفف و دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
regard for others
رعایت دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
regard for others
ملاحظه دیگران
aside
جدااز دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
asides
جدااز دیگران
assault
تجاوز
assaulted
تجاوز
assaults
تجاوز
encroachments
تجاوز
encroachment
تجاوز
trespasses
تجاوز
invasions
تجاوز
trespassing
تجاوز
trespassed
تجاوز
violation
تجاوز
intrusion
تجاوز
invasion
تجاوز
trespass
تجاوز
intrusions
تجاوز
aggression
تجاوز
overrun
تجاوز
overrunning
تجاوز
infringements
تجاوز
overruns
تجاوز
inbreak
تجاوز
belligerency
تجاوز
transgression
تجاوز
belligerence
تجاوز
trepass
تجاوز
infringement
تجاوز
mind reader
کاشف افکار دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
individualizes
از دیگران جدا کردن
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
dummy
الت دست دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
dummies
الت دست دیگران
violated
تجاوز کردن به
overstepped
تجاوز کردن
overstepping
تجاوز کردن
oversteps
تجاوز کردن
violates
تجاوز کردن به
violate
تجاوز کردن به
overstep
تجاوز کردن
invaded
تجاوز کردن
supercharge
تجاوز کردن
transgressor
تجاوز کار
trepass
تجاوز کردن
to leap the pale
از حد تجاوز کردن
impinge
تجاوز کردن
impinged
تجاوز کردن
impinges
تجاوز کردن
infringe
تجاوز کردن از
infringe upon
تجاوز کردن به
exeed
تجاوز کردن
entrench
تجاوز کردن به
agression
تجاوز تهاجم
rape
تجاوز جنسی
raped
تجاوز جنسی
rapes
تجاوز جنسی
yawed
تجاوز از حدود
yaw
تجاوز از حدود
raping
تجاوز جنسی
trespass on
تجاوز کردن به
Sexual assault
تجاوز جنسی
infringed
تجاوز کردن از
infringes
تجاوز کردن از
infringing
تجاوز کردن از
overgo
تجاوز کردن از
invade
تجاوز کردن
outstep
تجاوز کردن از
outrageousness
تجاوز افراط
offense
رنجش تجاوز
non aggression pact
قراردادعدم تجاوز
invades
تجاوز کردن
invading
تجاوز کردن
aggression
تجاوز ارضی
offence
رنجش تجاوز
poach
تجاوز کردن به
injury
تخطی تجاوز
poaches
تجاوز کردن به
poaches
تجاوز کردن
transgressing
تجاوز کردن از
overpass
تجاوز کردن از
trespassed
تجاوز کردن
trespasses
تجاوز کردن
transgresses
تجاوز کردن از
overpasses
تجاوز کردن از
transgress
تجاوز کردن از
transgressed
تجاوز کردن از
poached
تجاوز کردن به
strains
تجاوز کردن از
offenses
رنجش تجاوز
trespass
تجاوز کردن
trespassers
تجاوز کار
trespasser
تجاوز کار
trespassing
تجاوز کردن
poach
تجاوز کردن
strain
تجاوز کردن از
poached
تجاوز کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
encroached
تجاوز و تخطی کردن
trespass
تجاوز به ملک غیر
outrageously
تجاوز کارانه بیحد
encroach
تجاوز و تخطی کردن
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
trespassing
تجاوز به ملک غیر
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
encroaches
تجاوز و تخطی کردن
abusive
بد زبانی تجاوز به عصمت
trespasses
تجاوز به ملک غیر
trespassed
تجاوز به ملک غیر
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com