English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
breach of a close تجاوز به ملک دیگری
breach of close تجاوز به ملک دیگری
Search result with all words
to t. بحقوق دیگری تجاوز کردن
Other Matches
encroach تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroaches تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
attempted rape شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
trespassing تجاوز
assault تجاوز
trespass تجاوز
trespasses تجاوز
assaulted تجاوز
assaults تجاوز
trespassed تجاوز
inbreak تجاوز
intrusions تجاوز
belligerency تجاوز
encroachments تجاوز
encroachment تجاوز
trepass تجاوز
intrusion تجاوز
overrun تجاوز
overruns تجاوز
invasions تجاوز
belligerence تجاوز
violation تجاوز
aggression تجاوز
invasion تجاوز
infringements تجاوز
transgression تجاوز
overrunning تجاوز
infringement تجاوز
violates تجاوز کردن به
transgressed تجاوز کردن از
offenses رنجش تجاوز
offence رنجش تجاوز
infringes تجاوز کردن از
transgress تجاوز کردن از
overgo تجاوز کردن از
invading تجاوز کردن
invades تجاوز کردن
invaded تجاوز کردن
infringing تجاوز کردن از
invade تجاوز کردن
non aggression pact قراردادعدم تجاوز
offense رنجش تجاوز
outrageousness تجاوز افراط
outstep تجاوز کردن از
transgresses تجاوز کردن از
oversteps تجاوز کردن
to leap the pale از حد تجاوز کردن
overstepping تجاوز کردن
supercharge تجاوز کردن
trespassers تجاوز کار
trespass تجاوز کردن
impinged تجاوز کردن
trespassed تجاوز کردن
trespasses تجاوز کردن
overstepped تجاوز کردن
trespassing تجاوز کردن
overstep تجاوز کردن
violate تجاوز کردن به
violated تجاوز کردن به
transgressing تجاوز کردن از
entrench تجاوز کردن به
trespass on تجاوز کردن به
trepass تجاوز کردن
infringed تجاوز کردن از
exeed تجاوز کردن
infringe تجاوز کردن از
infringe upon تجاوز کردن به
transgressor تجاوز کار
impinge تجاوز کردن
trespasser تجاوز کار
overpass تجاوز کردن از
overpasses تجاوز کردن از
impinges تجاوز کردن
poach تجاوز کردن
raping تجاوز جنسی
aggression تجاوز ارضی
injury تخطی تجاوز
yaw تجاوز از حدود
poach تجاوز کردن به
poached تجاوز کردن به
poached تجاوز کردن
yawed تجاوز از حدود
poaches تجاوز کردن به
poaches تجاوز کردن
rape تجاوز جنسی
strains تجاوز کردن از
Sexual assault تجاوز جنسی
agression تجاوز تهاجم
rapes تجاوز جنسی
strain تجاوز کردن از
breach right تجاوز به حقوق
raped تجاوز جنسی
trespass تجاوز به ملک غیر
trespassed تجاوز به ملک غیر
trespasses تجاوز به ملک غیر
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
trespassing تجاوز به ملک غیر
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
outrageously تجاوز کارانه بیحد
encroached تجاوز و تخطی کردن
encroach تجاوز و تخطی کردن
breach تجاوز به حقوق دیگران
encroaches تجاوز و تخطی کردن
pact of non aggression پیمان عدم تجاوز
breached تجاوز به حقوق دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
trespassed تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespasses تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
molesting معترض شدن تجاوز کردن
molested معترض شدن تجاوز کردن
To exceedones limits. از حد وحدود خود تجاوز کردن
molest معترض شدن تجاوز کردن
trespassing تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
molests معترض شدن تجاوز کردن
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
overstepping ازحد خود تجاوز کردن
ravish بعفت وناموس تجاوز کردن
ravished بعفت وناموس تجاوز کردن
ravishes بعفت وناموس تجاوز کردن
overstepped ازحد خود تجاوز کردن
oversteps ازحد خود تجاوز کردن
to trespass against the law ازقانون تخلف یا تجاوز کردن
trespass تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
attempting to commit rape شروع کردن به تجاوز جنسی
invading مورد تجاوز قرار دادن
abused تجاوز به حقوق کسی کردن
abuses تجاوز به حقوق کسی کردن
invaded مورد تجاوز قرار دادن
abusing تجاوز به حقوق کسی کردن
invade مورد تجاوز قرار دادن
abuse تجاوز به حقوق کسی کردن
exceed تجاوز کردن متجاوز بودن
exceeded تجاوز کردن متجاوز بودن
exceeds تجاوز کردن متجاوز بودن
infringement of copyright تجاوز به حقوق مولف یامخترع
violable تجاوز کردنی تخطی پذیر
invades مورد تجاوز قرار دادن
overstep ازحد خود تجاوز کردن
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
rapes شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
billionaire کسی که ثروتش از بیلیون تجاوز میکند
raping شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
raped شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
rip current خیزاب یا موج تجاوز کننده بساحل
rape شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
billionaires کسی که ثروتش از بیلیون تجاوز میکند
throwing line نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
to hog the road بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
jus ex injuria non oritur تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
t' other دیگری
tother دیگری
another دیگری
thirds به دیگری
third به دیگری
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
at second hand از قول دیگری
onother's money پول دیگری
other متفاوت دیگری
in turn <idiom> یکی پس از دیگری
follow suit <idiom> از دیگری تقلیدکردن
others متفاوت دیگری
heteronomous پیروقانون دیگری
at another time در زمان دیگری
We have no other way (alternative). را ه دیگری نداریم
common of pasturage حق چرادرزمین دیگری
consecutively یکی پس از دیگری
apprenticeship دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
take the words out of someone's mouth <idiom> حرف دیگری راقاپیدن
personifying رل دیگری بازی کردن
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
convert تغییر چیزی به دیگری
converted تغییر چیزی به دیگری
it is of a different kind قسم دیگری است
converting تغییر چیزی به دیگری
ratio نسبت یک عدد به دیگری
pestiferous فاسدکننده اخلاق دیگری
converts تغییر چیزی به دیگری
ratios نسبت یک عدد به دیگری
sequentially یکی پس از دیگری به ترتیب
transplanted درجای دیگری نشاندن
metonymy ذکرکلمهای بمنظور دیگری
transplanting درجای دیگری نشاندن
transplants درجای دیگری نشاندن
transports انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting انتقال از یک مسیر به دیگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com