English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
review تجدید نظر دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
Other Matches
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
reedify تجدید کردن
furbished تجدید کردن
renews تجدید کردن
furbishing تجدید کردن
furbish تجدید کردن
re establish تجدید کردن
renew تجدید کردن
renewing تجدید کردن
furbishes تجدید کردن
re edify تجدید کردن
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
reorganizes تجدید سازمان کردن
revising تجدید نظر کردن
reelect تجدید انتخاب کردن
revises تجدید نظر کردن
revise تجدید نظر کردن
reconsignment تجدید بارنامه کردن
reconstruct تجدید بنا کردن
refueled تجدید سوخت کردن
reconcider تجدید نظر کردن در
refuel تجدید سوخت کردن
reconstructs تجدید بنا کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
rechamber تجدید خان کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refuels تجدید سوخت کردن
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
restructures تجدید سازمان کردن
renovation تجدید قطعات کردن
restructured تجدید سازمان کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
modify تجدید نظر کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
critique تجدید نظر کردن در
resupply تجدید اماد کردن
retry تجدید نظر کردن
modifies تجدید نظر کردن
rethink تجدید نظر کردن
reconstructed تجدید بنا کردن
reconstructing تجدید بنا کردن
critiques تجدید نظر کردن در
rethought تجدید نظر کردن
rethinks تجدید نظر کردن
rethinking تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن
reorganization تجدید سازمان کردن
up to date تجدید نظر کردن
up-to-date تجدید نظر کردن
reshape تجدید وضع کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
rearms تجدید تسلیحات کردن
rearmed تجدید تسلیحات کردن
redeployment تجدید گسترش کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
rests تجدید قوا کردن
reorganising تجدید سازمان کردن
restructure تجدید سازمان کردن
reorganized تجدید سازمان کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
rearm تجدید تسلیحات کردن
rest تجدید قوا کردن
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
modify تجدید نظر کردن در طرح اتش
rehabilitation تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
encompassing دوره کردن
reviewing دوره کردن
review دوره کردن
reviews دوره کردن
reviewed دوره کردن
to run over دوره کردن
encompass دوره کردن
encompassed دوره کردن
encompasses دوره کردن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
hoboes دوره گردی کردن
peddled دوره گردی کردن
rims دوره دار کردن
rim دوره دار کردن
hawks دوره گردی کردن
hawked دوره گردی کردن
hobo دوره گردی کردن
hobos دوره گردی کردن
hawk دوره گردی کردن
peddles دوره گردی کردن
packman دوره گردی کردن
peddle دوره گردی کردن
cadging اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadge اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadged اخاذی کردن دوره گردی کردن
recapitulating رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulates رئوس مطالب را دوره کردن
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
recapitulated رئوس مطالب را دوره کردن
serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
to serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
recapitulate رئوس مطالب را دوره کردن
to enrol [oneself] for a course خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
serve a sentence به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
recrudescence تجدید
review تجدید
renewal تجدید
renewals تجدید
neogenesis تجدید
revivals تجدید
anabiosis تجدید
turnover تجدید
repetition تجدید
renew تجدید
reviewing تجدید
reviews تجدید
revival تجدید
instauration تجدید
renewing تجدید
refresh تجدید
repetitions تجدید
refreshed تجدید
reviewed تجدید
renews تجدید
refreshes تجدید
revivor تجدید مرافعه
repeat تکرار تجدید
revisions تجدید چاپ
resurgence تجدید حیات
reconditioning تجدید امادگی
updates تجدید نظرشده
updated تجدید نظرشده
update تجدید نظرشده
revision تجدید چاپ
rebuilds تجدید ساخت
it is not subject to review تجدید نظر
republication تجدید چاپ
revolving قابل تجدید
reform تجدید نظر
repeats تکرار تجدید
renewable تجدید شدنی
renovation تجدید نظر
revisionary تجدید نظری
remarriage تجدید فراش
revisal تجدید نظر
reforms تجدید نظر
rebuild تجدید ساخت
revision تجدید نظر
reincarnations تجدید تجسم
remarriages تجدید فراش
instaurator تجدید کننده
remarrying تجدید فراش
revisions تجدید نظر
reunions تجدید جلسه
rearmament تجدید تسلیحات
reunion تجدید جلسه
reelection تجدید انتخاب
updating تجدید برنامه
recollection تجدید خاطره
reconstitute تجدید ساخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com