English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (1 milliseconds)
English Persian
practice تجربه
background تجربه
backgrounds تجربه
experiment تجربه
experimented تجربه
experimenting تجربه
experiments تجربه
experience تجربه
experiences تجربه
experiencing تجربه
the tule of thumb تجربه
Other Matches
half baked بی تجربه
immature بی تجربه
unskilled <adj.> کم تجربه
beardless بی تجربه
naif بی تجربه
experienced با تجربه
inexperienced بی تجربه
greenest بی تجربه
green بی تجربه
inexpert بی تجربه
unskillful بی تجربه
unskilled بی تجربه
naive بی تجربه
raw بی تجربه
gremie بی تجربه و ناشی
gunshy ترسو بی تجربه
shorthorn ادم بی تجربه
seat of the pants استفاده از تجربه
scientific experiment تجربه علمی
reenactment بازافرینی تجربه
sour dough [مکتشف با تجربه]
immediate experience تجربه بیواسطه
he knows a thing or two بی تجربه نیست
have been around <idiom> تجربه داشتن
without experience بی تجربه ناازموده
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
traumatic experience تجربه اسیب زا
to put to proof به تجربه رساندن
experimentalist اهل تجربه
experientially ازروی تجربه
ah ah ecperience تجربه اهان
to bring to the proof به تجربه رساندن
veteran بازیگر با تجربه
empiricism اصالت تجربه
empiricism تجربه گرائی
experience تجربه ازمایش
experiencing تجربه ازمایش
veterans بازیگر با تجربه
experiences تجربه ازمایش
aha experience تجربه اهان
aposteriori موخر بر تجربه
apriori مقدم بر تجربه
empiric مبنی بر تجربه
driving experience تجربه رانندگی
empircism تجربه گرایی
day residues ماندههای تجربه روز
reliving دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
experience تجربه کردن کشیدن
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
She is experienced nurse. پرستار پر تجربه ای است
His failure was a bitter experience. شکستن تجربه تلخی شد
relived دوباره تجربه کردن
relive دوباره تجربه کردن
a posteriori مبنی بر تجربه و مشاهده
stumblebum مشت زن بی تجربه وناشی
experiences تجربه کردن کشیدن
empirically از روی مشاهده و تجربه
school of hard knocks <idiom> تجربه عادی از زندگی
callow شخص بی تجربه وناشی
I wasn't born yesterday. <idiom> من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
experiencing تجربه کردن کشیدن
Experience has shown (proved) that … تجربه نشان داده است که …
To apply ones experience. تجربه خود رابکار گرفتن
Hypnagogia تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
Scientic experiments show that … تجربه های علمی نشان می دهد که
tike ادم خام دست وبی تجربه
cup of coffeen شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
We all learn by experience. ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
advanced برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
To experience great hardships. سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
hack تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacked تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacks تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
artspeak یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
MIDI Mapper برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
microcomputer کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micros کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
experiment تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting تجربه کردن ازمایش کردن
experiments تجربه کردن ازمایش کردن
experimented تجربه کردن ازمایش کردن
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com