Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
electrolysis
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
Other Matches
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
electroanalysis
تجزیه شیمیایی بوسیله جریان برق
embolic
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
hydrolyze
بوسیله اب تجزیه شدن
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
continuous flow analyser
تجزیه گر جریان پیوسته
system analysis
روش تجزیه وتحلیل جریان کار
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
orifice meter
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
carnal
جسمی
corporals
جسمی
somatic
جسمی
bodily pain
جسمی
corporal
جسمی
substantial
جسمی
corporeal
جسمی
physical psychological
جسمی- روانی
material
کلی جسمی
so matic
طبیعی جسمی
materials
کلی جسمی
superphysical
ابر جسمی
physically handicapped
معلول جسمی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
somatotype
نوع جسم ساختمان جسمی
somatotypic
نوع جسم ساختمان جسمی
transubstantiation
تبدیل جسمی بجسم دیگر
whaleback
هر جسمی شبیه پشت بالن
the colouring p of a substance
ماده رنگ دهنده جسمی
heredity
رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
dispersoid
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
gyrostat
التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
allotrope
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
declination
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
hemihydrate
هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
catalysis
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
tag
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
emulsions
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
penance
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
luminescence
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
metamer
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
jet propulsion
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
variable pitch
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
polymer
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
isomerous
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
nucleole
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
decays
تجزیه
sequestration
تجزیه
dissolution
تجزیه
anatomy
تجزیه
decoupling
تجزیه
separated
تجزیه
separate
تجزیه
shake down
تجزیه
catalysis
تجزیه
cracking
تجزیه
break
تجزیه
dialysis
تجزیه
resolution
تجزیه
resolutions
تجزیه
dissociation
تجزیه
decay
تجزیه
disintegration
تجزیه
decayed
تجزیه
analysis
تجزیه
anatomies
تجزیه
separates
تجزیه
decaying
تجزیه
dissection
تجزیه
break up
تجزیه
separations
تجزیه
separation
تجزیه
breaks
تجزیه
break down
تجزیه
parsing
تجزیه
severance
تجزیه
decomposition
تجزیه
analyzer
تجزیه گر
segregation
تجزیه
volumetric analysis
تجزیه حجمی
indissoluble
تجزیه نا پذیر
parting of metals
تجزیه فلزات
secessionists
تجزیه طلب
secessionist
تجزیه طلب
secessionism
تجزیه طلبی
thermal decomposition
تجزیه گرمایی
decomposes
تجزیه کردن
decomposed
تجزیه شده
decomposes
تجزیه شدن
photodecomposition
تجزیه نوری
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
qualitative analysis
تجزیه چونی
segregative
تجزیه طلب
resolvable
تجزیه شدنی
analitics
علم تجزیه
separator
دستگاه تجزیه
analytical balance
ترازوی تجزیه
market segmentation
تجزیه بازار
stripping analysis
تجزیه عریانساز
electrolysis
تجزیه الکتریکی
atomic
تجزیه ناپذیر
analyze
تجزیه کردن
break down
<idiom>
تجزیه وتحلیل
syllabi
تجزیه هجائی
parser
تجزیه کننده
analytical chemistry
شیمی تجزیه
research and analysis
تجزیه و تحلیل
separatist
تجزیه طلب
resoluble
تجزیه شدنی
syllabicity
تجزیه هجایی
analitical
مربوط به تجزیه
motion analysis
تجزیه حرکت
resolution of forces
تجزیه نیروها
parse tree
درخت تجزیه
chemical analyse
تجزیه شیمیایی
disintegrate
تجزیه کردن
disintegrates
تجزیه شدن
ultimate analysis
تجزیه نهایی
dispersion
تجزیه نور
detachable
قابل تجزیه
disintegrates
تجزیه کردن
disintegrating
تجزیه شدن
liberating
تجزیه کردن
disintegrating
تجزیه کردن
dismember
تجزیه کردن
disintegrate
تجزیه شدن
parsing
تجزیه کردن
liberate
تجزیه کردن
chemical analysis
تجزیه شیمیایی
irrefrangible
غیرقابل تجزیه
quantitative analysis
تجزیه کمی
qualitative analysis
تجزیه کیفی
liberates
تجزیه کردن
dismembered
تجزیه کردن
proximate analysis
تجزیه گروهی
prescind
تجزیه کردن
analytically
بطور تجزیه
analytically
از راه تجزیه
parting
تقسیم تجزیه
spectrum analysis
تجزیه طیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com