Dictiornary-Farsi | تجزیه دعوی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
splitting a cause of action	تجزیه دعوی


Other Matches

restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
spectrophotometry	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
lawsuit	دعوی
lawsuits	دعوی
quarrel	دعوی
quarreled	دعوی
strife	دعوی
pretension	دعوی
case	دعوی
quarrels	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
suit at law	دعوی
cases	دعوی
quarreling	دعوی
profession	دعوی
professions	دعوی
claiming	دعوی
claimed	دعوی
claim	دعوی
claims	دعوی
pretensions	دعوی
prime impression	دعوی ابتدایی
possessory action	دعوی مالکیت
subject of debate	موضوع دعوی
quitclaim	ترک دعوی
pleas	پاسخ دعوی
plea	پاسخ دعوی
personal action	دعوی شخصی
personal action	دعوی منقول
party to a suit	طرف دعوی
quarreling	دعوی کردن
post litem motam	پس از طرح دعوی
quarrels	دعوی کردن
prime impression	دعوی بدوی
quarreled	دعوی کردن
sue	دعوی کردن
proceeding for damage	دعوی خسارت
sued	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
suing	دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن
quarrelling	دعوی کردن
claimants	اصحاب دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
opponent	طرف دعوی
opponents	طرف دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
civil action	دعوی مدنی
cause of claim	منشاء دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
bringing an action	اقامه دعوی
hearing	استماع دعوی
hearings	استماع دعوی
litigant	طرف دعوی
admissible case	دعوی مسموع
ancillary suit	دعوی طاری
acquittance	ترک دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
parties	اصحاب دعوی
object of claim	خواسته دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
mertis of the case	ماهیت دعوی
lis mota	شروع دعوی
jactitation	دعوی دروغ
jactation	دعوی دروغ
hypothetical case	دعوی فرضی
desistement	ترک دعوی
desistement	انصراف از دعوی
cross action	دعوی متقابل
criminal action	دعوی جزایی
counterclaim	دعوی متقابل
litigants	اصحاب دعوی
counter claim	دعوی متقابل
acquittance	سندترک دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
litigation	دعوی قضایی
litigation	ترافع دعوی
substituted service	اوراق دعوی
suits	خواستگاری دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
disclaimer	ترک دعوی
disclaimers	ترک دعوی
case	دعوی مرافعه
cases	دعوی مرافعه
cases	دعوی مورد
set up claim to	دعوی کردن
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
issues	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
s.c	همان دعوی
retraxit	استرداد دعوی
case	دعوی مورد
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
set off	دعوی متقابل
issue	موضوع دعوی
suit	خواستگاری دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
the litigants	طرفین دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
suited	خواستگاری دعوی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
traverse	تکذیب کردن دعوی
security for costs	تامین هزینه دعوی
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
lose the case	محکوم شدن در دعوی
disclaimed	ترک دعوی کردن
disclaim	ترک دعوی کردن
secta	ادله خواهان دعوی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
parties	متداعیین اطراف دعوی
relinquished	ترک دعوی کردن
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
seduction	دعوی فریب و اغوا
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
disaffirm	ترک دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
litigating	طرح دعوی کردن
litigated	طرح دعوی کردن
bill	گزارش جریان دعوی
litigate	طرح دعوی کردن
bills	گزارش جریان دعوی
judge advocate	اقامه کننده دعوی
subduct	ترک دعوی کردن
litigable	قابل طرح دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
disclaiming	ترک دعوی کردن
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن منازعه
relinquishes	ترک دعوی کردن
disclaims	ترک دعوی کردن
relinquish	ترک دعوی کردن
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
prima facie case	دعوی قابل استماع
prima facie case	دعوی قابل طرح
real action	دعوی غیر منقول
litigates	طرح دعوی کردن
querela	دعوی مطروح در محکمه
action in personam	دعوی بر علیه شخص
quitclaim	سند ترک دعوی
replevin	دعوی اعاده مالکیت
quarreling	دعوی کردن منازعه
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
quarrelling	دعوی کردن منازعه
quarrels	دعوی کردن منازعه
quarreled	دعوی کردن منازعه
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
traversed	تکذیب کردن دعوی
quarrelled	دعوی کردن منازعه
traverses	تکذیب کردن دعوی
traversing	تکذیب کردن دعوی
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
lawsuits	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
dismissal	عزل مختومه کردن دعوی
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
lawsuit	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
forclosure	سلب حق اقامه دعوی ممانعت
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
pretend	بخود بستن دعوی کردن
sounding in damages	دعوی خسارت صحیح و محکم
non suit	ترک دعوی به وسیله خواهان
jactitation of marriage	دعوی دروغ نسبت به زناشویی
pretends	بخود بستن دعوی کردن
pretending	بخود بستن دعوی کردن
real action	دعوی راجع به اموال غیر منقول
replication	جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
to start quarrelling <idiom>	شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
variance	اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
releases	ترک دعوی ابراء کسی از دین
released	ترک دعوی ابراء کسی از دین
We lost the case . We were convicted.	دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
misjoinder	اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
release	ترک دعوی ابراء کسی از دین
renunciatory	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
litigate	دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating	دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated	دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
relicta verificatione	تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
join issue with a person	با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن