Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
fractionate
تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
Other Matches
fractionalize
خرد کردن برخه کردن
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
part
برخه
fraction
برخه
fractions
برخه
exit polls
برخه پرسی
exit poll
برخه پرسی
complex fraction
برخه مشترک
submultiple
برخه شمار
part time
برخه کاری
portion
برخه سهم
portions
برخه سهم
part time
برخه کار
part-time
برخه کار
numerator
برخه شمار
denominators
برخه نام
denominator
برخه نام
part-time
برخه کاری
fraction
برخه
[کسر]
[ریاضی]
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
glamorises
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorising
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorised
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
extrapolating
قیاس کردن استقراء نمودن
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorize
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized
فریبا نمودن طلسم کردن
immerses
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
glamorizing
فریبا نمودن طلسم کردن
condition
شرط نمودن شایسته کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
glamorizes
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
instate
برقرار کردن منصوب نمودن
deposing
عزل نمودن خلع کردن
deposes
عزل نمودن خلع کردن
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated
قیاس کردن استقراء نمودن
depose
عزل نمودن خلع کردن
extrapolate
قیاس کردن استقراء نمودن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
postulating
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
To belittle oneself . To make oneself cheap.
خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
assay
تجزیه کردن
liberating
تجزیه کردن
parse
تجزیه کردن
dismembering
تجزیه کردن
dismember
تجزیه کردن
scrutinize
تجزیه کردن
decomposes
تجزیه کردن
dismembers
تجزیه کردن
dismembered
تجزیه کردن
determine
تجزیه کردن
analyse
[British]
تجزیه کردن
survey
تجزیه کردن
prescind
تجزیه کردن
investigate
تجزیه کردن
liberates
تجزیه کردن
look into
تجزیه کردن
parses
تجزیه کردن
enquire into
تجزیه کردن
check
تجزیه کردن
inspect
تجزیه کردن
analyze
[American]
تجزیه کردن
parsed
تجزیه کردن
disintegrating
تجزیه کردن
explore
تجزیه کردن
disintegrates
تجزیه کردن
examine
تجزیه کردن
bolt
[examine]
تجزیه کردن
liberate
تجزیه کردن
disintegrate
تجزیه کردن
analyses
تجزیه کردن
analyse
تجزیه کردن
evaluate
تجزیه کردن
analyzes
تجزیه کردن
disembody
تجزیه کردن
parsing
تجزیه کردن
analyze
تجزیه کردن
analyzing
تجزیه کردن
dialyze
تجزیه کردن
analyzed
تجزیه کردن
decompose
تجزیه کردن
study
تجزیه کردن
analysed
تجزیه کردن
dissect
[analyse]
تجزیه کردن
disassemble
تجزیه کردن
analysing
تجزیه کردن
numerator
برخه شمار
[شماران]
[صورت کسر]
[ریاضی]
denominator
برخه نام
[نامان]
[مخرج کسر]
[ریاضی]
syllabicate
ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
separated
سواکردن تجزیه کردن
analysed
با تجزیه ازمایش کردن
analyzes
با تجزیه ازمایش کردن
abstract
جداکردن تجزیه کردن
abstracting
جداکردن تجزیه کردن
separate
سواکردن تجزیه کردن
analysing
با تجزیه ازمایش کردن
analyses
با تجزیه ازمایش کردن
analyse
با تجزیه ازمایش کردن
analyzed
با تجزیه ازمایش کردن
ionize
به یون تجزیه کردن
analyzing
با تجزیه ازمایش کردن
resolve
تجزیه کردن یا شدن
separates
سواکردن تجزیه کردن
abstracts
جداکردن تجزیه کردن
resolves
تجزیه کردن یا شدن
warm up
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
to win nny one's affections
محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
decomposes
تجزیه کردن متلاشی شدن
decompose
تجزیه کردن متلاشی شدن
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
break down
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detaches
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
hack
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacks
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
sequestrate
جدا کردن تجزیه کردن
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
countersink
خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
revise
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
اصلاح کردن اصلاح نمودن
show
نمودن
dost
نمودن
animalize
نمودن
shows
نمودن
to gain any ones ear
نمودن
showed
نمودن
showŠetc
نمودن
abstract
نمودن
abstracting
نمودن
animadvert
نمودن
dont
نمودن
abstracts
نمودن
seems
نمودن
seemed
نمودن
seem
نمودن
impeach
احضار نمودن
abate
رفع نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
installs
منصوب نمودن
account
محاسبه نمودن
sketches
رسم نمودن
installing
منصوب نمودن
acquits
نمودن برائت
depilate
ازاله مو نمودن از
sum
خلاصه نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
impeaches
احضار نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
curtail
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
sums
خلاصه نمودن
accommodates
تطبیق نمودن
impeached
احضار نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
abated
رفع نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
abates
رفع نمودن
abating
رفع نمودن
acquitting
نمودن برائت
impeaching
احضار نمودن
install
منصوب نمودن
curtailed
مختصر نمودن
acquit
نمودن برائت
affixing
اضافه نمودن
imprison
حبس نمودن
affixes
اضافه نمودن
imprisoning
حبس نمودن
imprisons
حبس نمودن
affixed
اضافه نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
mirroring
معکوس نمودن
sorting
مرتب نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com