English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
gap analysis تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
Other Matches
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
cost benefit analysis تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
research and analysis تجزیه و تحلیل
analysis تجزیه و تحلیل
pragmatic فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
pragmatics فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
job analysis تجزیه و تحلیل شغل
dataflow analysis تجزیه و تحلیل داده
contour analysis تجزیه و تحلیل کرانهای
depth psychology تجزیه و تحلیل روانی
technical analysis تجزیه و تحلیل تکنیکی
regression analysis تجزیه و تحلیل رگرسیون
correlation analysis تجزیه و تحلیل همبستگی
error analysis تجزیه و تحلیل خطا
problem analysis تجزیه و تحلیل مسئله
job analysis تجزیه و تحلیل مشاغل
numerical analysis تجزیه و تحلیل عددی
cost analysis تجزیه و تحلیل قیمت
cost analysis تجزیه و تحلیل هزینه
cryptanalysis تجزیه و تحلیل رمز
operations analysis تجزیه و تحلیل عملیات
static analysis تجزیه و تحلیل ایستا
factor analysis تجزیه و تحلیل عوامل
dynamic analisis تجزیه و تحلیل پویای اقتصادی
cost analysis تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
cost analysis تجزیه تحلیل هزینههای کار
material cost analysis تجزیه و تحلیل هزینه مواد
terrain analysis تجزیه و تحلیل زمین عملیات
break even analysis تجزیه و تحلیل نقطه سربسر
analyzable قابل تجزیه و تحلیل فرگشاپذیر
Error analysis تجزیه و تحلیل خطا [ریاضی]
analysis کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده
infrared resolution تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
analog to digital converter تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
sherlu اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
swelled head <idiom> (خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
ferret هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
septum حفرههای بینی پره بینی
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
verities واقعیت
realities واقعیت
verity واقعیت
virtuality واقعیت
actuality واقعیت
reality واقعیت
entelechy واقعیت
facts واقعیت
actuality or actualness واقعیت
fact واقعیت
unreality عدم واقعیت
objectivity هستی واقعیت
realism واقعیت گرایی
reality therapy واقعیت درمانی
actualize واقعیت دادن
actualization واقعیت دادن
reality testing واقعیت ازمایی
objective reality واقعیت برونی
subjective reality واقعیت ذهنی
reality principle اصل واقعیت
objective reality واقعیت عینی
put into practice واقعیت دادن
bring into being واقعیت دادن
put into effect واقعیت دادن
misrepresentation قلب واقعیت
empirical reality واقعیت تجربی
fulfill [American] واقعیت دادن
execute واقعیت دادن
carry out واقعیت دادن
bring inbeing واقعیت دادن
accomplish واقعیت دادن
fulfil واقعیت دادن
fulfilled واقعیت دادن
actualise [British] واقعیت دادن
make a reality واقعیت دادن
fulfils واقعیت دادن
make something happen واقعیت دادن
fulfill واقعیت دادن
carry into effect واقعیت دادن
put inpractice واقعیت دادن
put ineffect واقعیت دادن
fulfills واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
carry ineffect واقعیت دادن
verisimilitude شباهت به واقعیت
implement واقعیت دادن
fulfilling واقعیت دادن
wise up to <idiom> بالاخره فهمیدن واقعیت
bovarism در هم امیزی خیال و واقعیت
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
externalising واقعیت خارجی قائل شدن
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
pin down <idiom> اجبار شخصی دربیان واقعیت
externalises واقعیت خارجی قائل شدن
externalizing واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes واقعیت خارجی قائل شدن
externalized واقعیت خارجی قائل شدن
externalize واقعیت خارجی قائل شدن
externalised واقعیت خارجی قائل شدن
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
stat [on something] واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره]
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
erosion تحلیل
analyst تحلیل گر
analysis تحلیل
marasmic تحلیل رو
resolution تحلیل
absorbency تحلیل
analyzer تحلیل گر
analysts تحلیل گر
corrosion تحلیل
comsumption تحلیل
resolutions تحلیل
prosternation تحلیل نیرو
eats تحلیل رفتن
dwindle تحلیل رفتن
data analysis تحلیل داده ها
consumptive تحلیل رفته
consumptives تحلیل رفته
psychoanalysis تحلیل روانی
dwindled تحلیل رفتن
dwindling تحلیل رفتن
dwindles تحلیل رفتن
undermine تحلیل بردن
die down تحلیل رفتن
consumed تحلیل رفتن
consumes تحلیل رفتن
depth analysis تحلیل عمقی
undermined تحلیل بردن
atrophied تحلیل رفتن
atrophies تحلیل رفتن
atrophy تحلیل رفتن
atrophying تحلیل رفتن
undermines تحلیل بردن
eat تحلیل رفتن
existential analysis تحلیل وجودی
analysis of covariance تحلیل هم پراکنش
analysis of variance تحلیل واریانس
analysis of variance تحلیل پراکنش
analyzer تحلیل کننده
content analysis تحلیل محتوا
analysis تحلیل کاوش
consumptible تحلیل رفتنی
benefit cost analysis تحلیل فایده
blind analysis تحلیل بی نام
case analysis تحلیل مورد
analysis تحلیل جداگری
character analysis تحلیل منش
analysand تحلیل شونده
corrodible تحلیل رفتنی
analitics علم تحلیل
daseinanalyse تحلیل وجودی
assimilating تحلیل رفتن
criterion analysis تحلیل ملاک
consume تحلیل رفتن
assimilates تحلیل رفتن
assimilated تحلیل رفتن
assimilate تحلیل رفتن
solvency تحلیل بردنی
muscular dystrophy تحلیل عضلانی
pulled تحلیل رفته
activity analysis تحلیل فعالیت
active analysis تحلیل فعال
cluster analysis تحلیل خوشهای
direct analysis تحلیل رهنمودی
narcoanalysis تحلیل تخدیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com