English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
decomposing تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
Other Matches
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
compound ماده مرکب
compounded ماده مرکب
compounds ماده مرکب
pseudocompound شبه ماده مرکب
binary explosive ماده منفجره مرکب
analyte ماده مورد تجزیه
centerpiece [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
detaches تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
qualitative analysis تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
lyddite ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
syllabicate ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
inulin ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
agglutination ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
substance ماده اصلی
subsistance ماده اصلی
substances ماده اصلی
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
ergotine ماده اصلی سگاله
mica substrate ماده اصلی میکا
ossein ماده اصلی استخوان
stearin ماده اصلی پیه
sequestrate جدا کردن تجزیه کردن
products محصول اصلی از ماده خام
product محصول اصلی از ماده خام
responder ماده اصلی خرج فشنگ
protoplasm ماده اصلی جسم سلولی
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
parsed تجزیه کردن
dismembered تجزیه کردن
decomposes تجزیه کردن
evaluate تجزیه کردن
dismembers تجزیه کردن
decompose تجزیه کردن
analyse تجزیه کردن
dismembering تجزیه کردن
dismember تجزیه کردن
analyzing تجزیه کردن
inspect تجزیه کردن
analysed تجزیه کردن
parsing تجزیه کردن
investigate تجزیه کردن
look into تجزیه کردن
scrutinize تجزیه کردن
survey تجزیه کردن
analyzed تجزیه کردن
explore تجزیه کردن
examine تجزیه کردن
enquire into تجزیه کردن
disintegrating تجزیه کردن
disintegrates تجزیه کردن
disintegrate تجزیه کردن
bolt [examine] تجزیه کردن
check تجزیه کردن
analyzes تجزیه کردن
determine تجزیه کردن
analysing تجزیه کردن
parses تجزیه کردن
disassemble تجزیه کردن
parse تجزیه کردن
analyses تجزیه کردن
prescind تجزیه کردن
dialyze تجزیه کردن
disembody تجزیه کردن
analyze تجزیه کردن
liberate تجزیه کردن
analyse [British] تجزیه کردن
study تجزیه کردن
analyze [American] تجزیه کردن
assay تجزیه کردن
liberating تجزیه کردن
liberates تجزیه کردن
dissect [analyse] تجزیه کردن
granulose ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
analyses با تجزیه ازمایش کردن
separate سواکردن تجزیه کردن
analysing با تجزیه ازمایش کردن
analysed با تجزیه ازمایش کردن
ionize به یون تجزیه کردن
analyzed با تجزیه ازمایش کردن
separated سواکردن تجزیه کردن
separates سواکردن تجزیه کردن
analyzes با تجزیه ازمایش کردن
resolve تجزیه کردن یا شدن
analyse با تجزیه ازمایش کردن
abstract جداکردن تجزیه کردن
abstracting جداکردن تجزیه کردن
abstracts جداکردن تجزیه کردن
resolves تجزیه کردن یا شدن
analyzing با تجزیه ازمایش کردن
substrate ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
decompose تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes تجزیه کردن متلاشی شدن
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
fractionate تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hack تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacks تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
kaolin خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
combatant یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
sugars ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugar ماده قندی با شکر مخلوط کردن
keynote نطق اصلی کردن
keynotes نطق اصلی کردن
reproducing کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
hit the high spots <idiom> روی نکته اصلی تمرکز کردن
detaches جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detach جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
comminute ریز ریز کردن تجزیه کردن
inhibiting اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
backout ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
combined influence mine مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
self compiling compiler کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
factorize تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
ingredients عناصر
ingredient عناصر
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
clemency اعتدال عناصر
column head عناصر سرستون
gft setting عناصر خط کش تیر
orbital element عناصر مداری
cantilever elements عناصر کنسولی
minor elements عناصر فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com