English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
proximate analysis تجزیه گروهی
Other Matches
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
triples سه گروهی
communally گروهی
communal گروهی
gregarious گروهی
triple سه گروهی
congregational گروهی
tripled سه گروهی
group atmosphere جو گروهی
tripling سه گروهی
trimerous سه گروهی
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
intergroup میان گروهی
group theory نظریه گروهی
bulk properties خواص گروهی
corporation گروهی از مردم
group norms هنجارهای گروهی
batch quantity کمیت گروهی
corporations گروهی از مردم
group velocity سرعت گروهی
groupware ابزار گروهی
Republicans جمهوری گروهی
Republican جمهوری گروهی
quadrille رقص گروهی
quadrilles رقص گروهی
team teaching تدریس گروهی
team game بازی گروهی
syntality شخصیت گروهی
sociogram نگاره گروهی
mameluke عضو گروهی
mass media رسانههای گروهی
esprit de corps روح گروهی
group test ازمون گروهی
media رسانههای گروهی
group membership عضویت گروهی
group interview مصاحبه گروهی
group frequency بسامد گروهی
group factors عاملهای گروهی
group dynamics پویش گروهی
group drive محرکه گروهی
group discussion بحث گروهی
gang switch کلید گروهی
group contagion سرایت گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
gang punch منگنه گروهی
group pressure فشار گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
group structure ساخت گروهی
group selector سلکتور گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
deck switch کلید گروهی
collective protection حفافت گروهی
group printing چاپ گروهی
synecology بوم شناسی گروهی
ring [algebraic structure] حلقه گروهی [ریاضی]
marathon جلسه گروهی طولانی
marathons جلسه گروهی طولانی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
within group variance پراکنش درون گروهی
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
cluster controller کنترل کننده گروهی
group occulating light چراغ ناپیوسته گروهی
group identification همانند سازی گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
broadside messing ناهار خوری گروهی
particular baptists گروهی از تعمید کنندگان
group casting ریخته گری گروهی
between group variance پراکنش میان گروهی
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
synecologic وابسته به بوم شناسی گروهی
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
byte گروهی از بیتها یا ارقام باینری
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
gulping گروهی از کلمات معمولا دو بایت
bands گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
gulp گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulped گروهی از کلمات معمولا دو بایت
cursor گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
bytes گروهی از بیتها یا ارقام باینری
cursors گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
eminence پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
packages گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
package گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
octet گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
batches گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
do one's bit (part) <idiom> کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
odd man out <idiom> آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
cpu گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
severance تجزیه
decomposition تجزیه
sequestration تجزیه
parsing تجزیه
anatomies تجزیه
break up تجزیه
resolutions تجزیه
resolution تجزیه
decoupling تجزیه
dialysis تجزیه
break down تجزیه
anatomy تجزیه
disintegration تجزیه
catalysis تجزیه
dissection تجزیه
cracking تجزیه
analyzer تجزیه گر
dissociation تجزیه
dissolution تجزیه
decayed تجزیه
break تجزیه
shake down تجزیه
decaying تجزیه
decays تجزیه
separates تجزیه
decay تجزیه
breaks تجزیه
separated تجزیه
analysis تجزیه
separation تجزیه
separations تجزیه
separate تجزیه
segregation تجزیه
folders گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
enterprises سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
folder گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
enquire into تجزیه کردن
determine تجزیه کردن
check تجزیه کردن
evaluate تجزیه کردن
study تجزیه کردن
dissect [analyse] تجزیه کردن
bolt [examine] تجزیه کردن
assay تجزیه کردن
examine تجزیه کردن
gas analysis تجزیه گاز
frequency analysis تجزیه هارمونی ها
frequency analysis تجزیه فرکانس
fractionating column ستون تجزیه
fibrinolysis تجزیه فیبرین
elution analysis تجزیه شویشی
elemental analysis تجزیه عنصری
electron decay تجزیه الکترون
gravimetric analysis تجزیه وزنی
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
explore تجزیه کردن
inspect تجزیه کردن
investigate تجزیه کردن
look into تجزیه کردن
scrutinize تجزیه کردن
survey تجزیه کردن
physical analysis تجزیه فیزیکی
gasometry تجزیه گازی
electrolytic decomposition تجزیه الکترولیت
analyze [American] تجزیه کردن
parse tree درخت تجزیه
resolution of forces تجزیه نیروها
resolvable تجزیه شدنی
secessionism تجزیه طلبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com