Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
English
Persian
accumulation
تجمع
accumulations
تجمع
congestion
تجمع
association
تجمع
associations
تجمع
assembly
تجمع
aggregation
تجمع
forming up
تجمع
public meeting
تجمع
Other Matches
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
collecting point
منطقه تجمع
assembling area
منطقه تجمع
trafficking
تجمع مدافعان
traffic
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
assembly area
منطقه تجمع
furunculosis
تجمع چندکورک
capital agglomeration
تجمع سرمایه
traffics
تجمع مدافعان
line official
داور خط تجمع
accumulation point
نقطه تجمع
hive
مرکز تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع
turout
تجمع پرسنل
swarmer
تجمع کننده
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
dust laden
تجمع گرد وغبار
association
تداعی معانی تجمع
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
associations
تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
pipe the side
تجمع گارد احترام
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
rallying point
محل تجمع مجدد
line backing
دفاع پشت خط تجمع
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
rallying points
محل تجمع مجدد
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummies
گول زدن حریف در تجمع
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
coil up
تجمع ستون در راحت باش
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
recalled
دستور تجمع قوا دادن
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
recalls
دستور تجمع قوا دادن
recall
دستور تجمع قوا دادن
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com