Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
Other Matches
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
association
تجمع
associations
تجمع
aggregation
تجمع
public meeting
تجمع
congestion
تجمع
accumulation
تجمع
assembly
تجمع
accumulations
تجمع
forming up
تجمع
assembling area
منطقه تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع
line official
داور خط تجمع
turout
تجمع پرسنل
traffic
تجمع مدافعان
assembly area
منطقه تجمع
trafficked
تجمع مدافعان
trafficking
تجمع مدافعان
traffics
تجمع مدافعان
furunculosis
تجمع چندکورک
collecting point
منطقه تجمع
swarmer
تجمع کننده
capital agglomeration
تجمع سرمایه
accumulation point
نقطه تجمع
hive
مرکز تجمع
associations
تداعی معانی تجمع
rallying point
محل تجمع مجدد
pipe the side
تجمع گارد احترام
rallying points
محل تجمع مجدد
dust laden
تجمع گرد وغبار
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
association
تداعی معانی تجمع
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backing
دفاع پشت خط تجمع
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummies
گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
recalled
دستور تجمع قوا دادن
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
recalls
دستور تجمع قوا دادن
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
recall
دستور تجمع قوا دادن
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up
تجمع ستون در راحت باش
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
mainly
بیشتر
further
بیشتر
furthered
بیشتر
furthering
بیشتر
principally
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
large adv
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
more and more
هی بیشتر
mostly
بیشتر
more than
بیشتر از
it is mostly iron
بیشتر
rather
بیشتر
for the most part
بیشتر
furthers
بیشتر
the more
بیشتر
more
بیشتر
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
further information
آگاهی بیشتر
more and more
بیشتر ازبیشتر
no more
نه دیگر
[بیشتر]
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
hypercard
یات بیشتر
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
the many
بیشتر مردم
surviver
بیشتر عمرکننده
by superir wisdom
با خرد بیشتر
nine times out ten
بیشتر اوقات
oddson
بیشتر محتمل
outsit
بیشتر نشستن از
outstand
بیشتر ایستادن
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
over crowding
بیشتر باشد
multichannel
با بیشتر از یک کانال
in the main
بیشتر اصلا
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
the most that i can do
بیشتر انها
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
better part
قسمت بیشتر
most of them
بیشتر انها
most people
بیشتر مردم
to overcomein number
بیشتر بودن از
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
outshine
بیشتر درخشیدن
outshining
بیشتر درخشیدن
major
بیشتر اعظم
outshines
بیشتر درخشیدن
majoring
بیشتر اعظم
majored
بیشتر اعظم
better
نیکوتر بیشتر
outshone
بیشتر درخشیدن
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
outvoting
بیشتر رای بردن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outvoted
بیشتر رای بردن از
outvote
بیشتر رای بردن از
outlive
بیشتر زنده بودن از
outlive
بیشتر دوام اوردن
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
outlived
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر زنده بودن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
outliving
بیشتر زنده بودن از
overlive
بیشتر زنده بودن از
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
norther
بیشتر بطرف شمال
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
outstand
بیشتر تحمل کردن
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
outwear
بیشتر دوام کردن
outwork
بیشتر کار کردن از
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com