English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
dust laden تجمع گرد وغبار
Other Matches
ingestion وارد شدن مواد خارجی ازقبیل پرنده یخ اب برف گرد وغبار به داخل موتور
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
forming up تجمع
accumulation تجمع
accumulations تجمع
public meeting تجمع
association تجمع
associations تجمع
aggregation تجمع
assembly تجمع
congestion تجمع
trafficked تجمع مدافعان
collecting point منطقه تجمع
capital agglomeration تجمع سرمایه
accumulation point نقطه تجمع
assembly area منطقه تجمع
assembling area منطقه تجمع
traffics تجمع مدافعان
traffic تجمع مدافعان
hive مرکز تجمع
furunculosis تجمع چندکورک
trafficking تجمع مدافعان
rendezvous area منطقه تجمع
swarmer تجمع کننده
turout تجمع پرسنل
line official داور خط تجمع
associations تداعی معانی تجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
concentration camps منطقه تجمع اسرا
concentration camp منطقه تجمع اسرا
rallying points محل تجمع مجدد
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
rendezvous area منطقه تجمع موقت
association تداعی معانی تجمع
line backing دفاع پشت خط تجمع
rallying point محل تجمع مجدد
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
pipe the side تجمع گارد احترام
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up تجمع ستون در راحت باش
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
dummy گول زدن حریف در تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
recall دستور تجمع قوا دادن
recalled دستور تجمع قوا دادن
recalls دستور تجمع قوا دادن
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
collective fire تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com