English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
cathectic تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
Other Matches
reposing upon قرار گرفته بر
nidicolous در اشیانه قرار گرفته
underlying در زیر قرار گرفته
applique مورد استفاده قرار گرفته
capsulate درمحفظه یاحفره قرار گرفته
tried در محک ازمایش قرار گرفته
oppressed تحت ستم قرار گرفته
jugate روی هم قرار گرفته جفت
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
if the knee is affected اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
concentric shafts شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
the boxes were nested جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
bayed فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bays فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
tabbing تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
post implementation review ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
matrixes روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
rams افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ram افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
decimals تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
rammed افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
shuttle ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
overlay قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
dominion ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
priest ridden زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
boilerplate متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
BOF متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimals کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
heddle rod چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
egoism یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
patinated جرم گرفته کبره گرفته
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
fleshly شهوانی
brutal شهوانی
voluptuous شهوانی
red-blooded شهوانی
randy شهوانی
lustful شهوانی
lust ful شهوانی
erotic شهوانی
lascivious شهوانی
red blooded شهوانی
passionate شهوانی
cyprian شهوانی
red-hot <adj.> شهوانی
lecherous شهوانی
ruttish شهوانی
tasty <adj.> شهوانی
juicy <adj.> شهوانی
goaty شهوانی
salacious شهوانی
lustihood شهوانی
peepshows فیلم شهوانی
rutty شهوانی هوسران
sensualization ازاده شهوانی
lydian شهوانی نرم
goats ادم شهوانی
animalize شهوانی کردن
fulsome فربه شهوانی
carnal نفسانی شهوانی
peepshow فیلم شهوانی
goat ادم شهوانی
hot liver مزاج شهوانی
nymphomania جنون شهوانی زن
carnalize شهوانی کردن
libidos تحریک شهوانی
carnalist ادم شهوانی
libido تحریک شهوانی
sensual شهوانی جسمانی
lasciviously بطور شهوانی
satyrs ادم شهوانی
satyr ادم شهوانی
cathect تحریک شهوانی کردن
erotization خاصیت شهوانی یافتن
lubricity شهوانی بودن چربی
carnally بطور جسمانی یا شهوانی
sexy دارای احساسات شهوانی
sexiest دارای احساسات شهوانی
sexier دارای احساسات شهوانی
satyriasis جنون شهوانی مرد
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
cathectic وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
orgasms شور شهوانی اوج لذت جنسی
orgasm شور شهوانی اوج لذت جنسی
concupiscible تحریک شده بوسیله امیال شهوانی
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
eroticism تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
hoarsest گرفته
fogbound مه گرفته
addicted خو گرفته
air less گرفته
darksome گرفته
gruff گرفته
brumous مه گرفته
accustomed خو گرفته
dulled گرفته
choky گرفته
chock full گرفته
adopted گرفته
muggy گرفته
thickest گرفته
clouded گرفته
hoarser گرفته
hoarse گرفته
pokey گرفته
folded in mist مه گرفته
fustier بو گرفته
comate مه گرفته
uptight گرفته
sombrous گرفته
duller گرفته
muzzy گرفته
fusty بو گرفته
dulls گرفته
dullest گرفته
rancid بو گرفته
thick گرفته
thicker گرفته
dull گرفته
mistful مه گرفته
low-spirited گرفته
low spirited گرفته
bunged up قی گرفته
heartsore دل گرفته
fustiest بو گرفته
dulling گرفته
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
addict خو گرفته معتاد
filmy غبار گرفته
hoarsely بطور گرفته
filmiest غبار گرفته
filmier غبار گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? شوخیت گرفته ؟
divorcees زن طلاق گرفته
pokier گرفته دلگیر
addicts : خو گرفته معتاد
cerated موم گرفته
poky گرفته دلگیر
derivatives گرفته شده
pokiest گرفته دلگیر
wont خو گرفته عادت
derivative گرفته شده
divorcee زن طلاق گرفته
solemn گرفته موقرانه
fonder انس گرفته
fond انس گرفته
rheumatic رماتیسم گرفته
dulls کندشدن گرفته
dulling کندشدن گرفته
blear گرفته وتاریک
blear eyes چشمان قی گرفته
dullest کندشدن گرفته
fondest انس گرفته
patinated زنگار گرفته
aeruginous زنگ گرفته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com