English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (2 milliseconds)
English Persian
bacterization تحت تاثیر باکتری
Search result with all words
bacterize تحت تاثیر باکتری قراردادن
Other Matches
bactericide باکتری کش
bacteria باکتری
microphyte باکتری
antibacteria ضد باکتری
micro or ganism باکتری
bacteriological باکتری شناسی
bacterial وابسته به باکتری
bacteriology باکتری شناسی
bacteria باکتری ترکیزه
diplococcus باکتری اوره
aerobic bacteria باکتری هوازی
anaerobic bacteria باکتری بیهوازی
phage باکتری خوار
bacteriophagy باکتری خواری
bacteriolysis انهدام باکتری
spirochaeta هر نوع باکتری مارپیچ
spirochete هر نوع باکتری مارپیچ
spirochaete هر نوع باکتری مارپیچ
bactericidal نابود کنندهء باکتری
denitrifying bacteria باکتری کاهنده نیترات
chemosynthesis سنتز باکتری شیمیایی
hexachlorophene ماده متبلور باکتری کش
diplococcic ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
bacteriolysis مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
influence line خط تاثیر
adaphorous بی تاثیر
hank تاثیر
hanks تاثیر
forcefulness تاثیر
impressiveness تاثیر
effectiveness تاثیر
semplice بی تاثیر
efficacy تاثیر
influencing تاثیر
influences تاثیر
influenced تاثیر
influence تاثیر
forcibly با تاثیر
effect تاثیر
effecting تاثیر
affection تاثیر
influxes تاثیر
influx تاثیر
sensations تاثیر
sensation تاثیر
effected تاثیر
afair تاثیر کردن
inductive influence تاثیر القائی
impressional تاثیر کننده
impressionability تاثیر پذیری
efficacity تاثیر سودمندی
efficacity درجه تاثیر
field effect با تاثیر میدانی
effectiveness میزان تاثیر
effectiveness تاثیر بخشی
influence value ضریب تاثیر
influence value ارزش تاثیر
make an impression تاثیر گذاشتن
affected [by] <adj.> تحت تاثیر
concerned [by] <adj.> تحت تاثیر
efficacy درجه تاثیر
efficiency درجه تاثیر
influencing تاثیر کردن بر
impressible تاثیر پذیر
influences تاثیر کردن بر
influenced تاثیر کردن بر
influence تاثیر کردن بر
bears تاثیر داشتن
bear تاثیر داشتن
coefficients ضریب تاثیر
hit-and-run <idiom> تاثیر ناگهانی
touched تحت تاثیر
radius of influence شعاع تاثیر
aerating در تحت تاثیر
aerates در تحت تاثیر
aerated در تحت تاثیر
aerate در تحت تاثیر
size effect تاثیر اندازه
impressing تاثیر کردن بر
impresses تاثیر کردن بر
impressed تاثیر کردن بر
after-effects تاثیر بعدی
coefficient ضریب تاثیر
after-effect تاثیر بعدی
wallydraigle تاثیر پذیر
impress تاثیر کردن بر
without prejudice بدون تاثیر به اینده
ship influence تاثیر عبور کشتی
insalutary تاثیر روحی بد اب و هوا
cost effectiveness تاثیر بخشی هزینه
edaphic تحت تاثیر خاک
impressed : تحت تاثیر قراردادن
counteracting متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts متقابلا" تاثیر گذاشتن
actions تاثیر اثر جنگ
impresses : تحت تاثیر قراردادن
alcoholism تاثیر الکل در مزاج
action تاثیر اثر جنگ
impressing : تحت تاثیر قراردادن
impress : تحت تاثیر قراردادن
counteracted متقابلا" تاثیر گذاشتن
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
reacting تحت تاثیر واقع شدن
vulcanization تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
reacts تحت تاثیر واقع شدن
import دخل داشتن به تاثیر کردن در
infusive دارای قوه نفوذ یا تاثیر
reacted تحت تاثیر واقع شدن
react تحت تاثیر واقع شدن
imported دخل داشتن به تاثیر کردن در
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
affected تحت تاثیر واقع شده
importing دخل داشتن به تاثیر کردن در
unbiased تحت تاثیر واقع نشده
applies تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
applying تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
like water off a duck's back <idiom> بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
austral تحت تاثیر باد جنوبی
alcoholize تحت تاثیر الکل دراوردن
photothropism جنبش در تحت تاثیر روشنایی
electrified تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
bias تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biotecture [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
consumer appeal تاثیر محصول روی مصرف کننده
photo electric وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electrifies تحت تاثیر برق قرار دادن
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
mountains influnce climate کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrifying تحت تاثیر برق قرار دادن
volcanize تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
actinic دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
proselytism تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affects لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
geotropism رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
inducing 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induced 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
How do you think the changes will affect you? فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
hydrolyte جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
induce 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
nunc pro tunc حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
resists ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resisting ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resist ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
ageing ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flowchart دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
logical مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
inversion تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversions تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world <idiom> تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Tibet تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com