Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
Other Matches
unbiased
تحت تاثیر واقع نشده
react
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
تحت تاثیر واقع شدن
affected
تحت تاثیر واقع شده
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
ideological
مسلکی
ideologically
مسلکی
sectarianize
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
advertisements
تبلیغات
publicist
تبلیغات چی
publicists
تبلیغات چی
propagandist
تبلیغات چی
showmen
تبلیغات چی
incantations
تبلیغات
incantation
تبلیغات
advertisement
تبلیغات
propagandists
تبلیغات چی
showman
تبلیغات چی
publicity
تبلیغات
propaganda
تبلیغات
election propaganda
تبلیغات انتخاباتی
publicizing
تبلیغات کردن
grey propaganda
تبلیغات منفی
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
fanfare
[of publicity]
هیاهوی تبلیغات
puffery
تبلیغات پر سر وصدا
hard advertising
تبلیغات تهاجمی
publicises
تبلیغات کردن
heavy advertising
تبلیغات وسیع
publicizes
تبلیغات کردن
competitive advertising
تبلیغات رقابتی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
publicised
تبلیغات کردن
publicising
تبلیغات کردن
white propaganda
تبلیغات سفید
black propaganda
تبلیغات سیاه
propagandize
تبلیغات کردن
publicize
تبلیغات کردن
advertising blitz
تبلیغات شدید
black propaganda
تبلیغات خطرناک
publicized
تبلیغات کردن
aids to trade
حمل و نقل و تبلیغات
burst advertising
شروع تبلیغات شدید
space broker
کارگزار امور تبلیغات
target audience
جماعت هدف تبلیغات
hustle and bustle
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
funfair
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hoopla
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzmatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
carnival
[American E]
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shivaree
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
consumer advertising
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
This sort of propaganda is for home consumption
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
effecting
تاثیر
hank
تاثیر
affection
تاثیر
hanks
تاثیر
forcefulness
تاثیر
influence line
خط تاثیر
impressiveness
تاثیر
effected
تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
influenced
تاثیر
influencing
تاثیر
effectiveness
تاثیر
influences
تاثیر
influence
تاثیر
forcibly
با تاثیر
influx
تاثیر
semplice
بی تاثیر
influxes
تاثیر
efficacy
تاثیر
sensations
تاثیر
effect
تاثیر
sensation
تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
impressible
تاثیر پذیر
impresses
تاثیر کردن بر
aerated
در تحت تاثیر
affected
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
impressional
تاثیر کننده
impressionability
تاثیر پذیری
impressing
تاثیر کردن بر
aerate
در تحت تاثیر
after-effect
تاثیر بعدی
aerating
در تحت تاثیر
influence value
ارزش تاثیر
inductive influence
تاثیر القائی
influence value
ضریب تاثیر
aerates
در تحت تاثیر
coefficients
ضریب تاثیر
coefficient
ضریب تاثیر
wallydraigle
تاثیر پذیر
touched
تحت تاثیر
after-effects
تاثیر بعدی
impressed
تاثیر کردن بر
bear
تاثیر داشتن
impress
تاثیر کردن بر
influenced
تاثیر کردن بر
size effect
تاثیر اندازه
efficacy
درجه تاثیر
efficacity
تاثیر سودمندی
field effect
با تاثیر میدانی
influencing
تاثیر کردن بر
efficiency
درجه تاثیر
influence
تاثیر کردن بر
efficacity
درجه تاثیر
bears
تاثیر داشتن
afair
تاثیر کردن
influences
تاثیر کردن بر
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
radius of influence
شعاع تاثیر
effectiveness
میزان تاثیر
make an impression
تاثیر گذاشتن
effectiveness
تاثیر بخشی
edaphic
تحت تاثیر خاک
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
bacterization
تحت تاثیر باکتری
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
impresses
: تحت تاثیر قراردادن
impress
: تحت تاثیر قراردادن
impressed
: تحت تاثیر قراردادن
actions
تاثیر اثر جنگ
action
تاثیر اثر جنگ
alcoholism
تاثیر الکل در مزاج
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
ship influence
تاثیر عبور کشتی
counteract
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressing
: تحت تاثیر قراردادن
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
alcoholize
تحت تاثیر الکل دراوردن
photothropism
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
bacterize
تحت تاثیر باکتری قراردادن
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
austral
تحت تاثیر باد جنوبی
infusive
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
bias
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrifies
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن
biases
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
electrify
تحت تاثیر برق قرار دادن
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
volcanize
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com