Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
for the world
<idiom>
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
Other Matches
under the same conditions
شرایطی برابر
that depends
تا چه شرایطی درکار باشد
To lay down certain conditions .
شرایطی معین کردن
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
input output bound
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
fairness
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
blow up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
zero lash
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
blow-up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
affection
تاثیر
influx
تاثیر
effecting
تاثیر
effected
تاثیر
effect
تاثیر
sensation
تاثیر
sensations
تاثیر
influxes
تاثیر
efficacy
تاثیر
hank
تاثیر
influence line
خط تاثیر
impressiveness
تاثیر
semplice
بی تاثیر
forcefulness
تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
effectiveness
تاثیر
hanks
تاثیر
influenced
تاثیر
forcibly
با تاثیر
influence
تاثیر
influences
تاثیر
influencing
تاثیر
field effect
با تاثیر میدانی
aerate
در تحت تاثیر
wallydraigle
تاثیر پذیر
aerates
در تحت تاثیر
bear
تاثیر داشتن
aerated
در تحت تاثیر
aerating
در تحت تاثیر
bears
تاثیر داشتن
coefficient
ضریب تاثیر
afair
تاثیر کردن
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
effectiveness
میزان تاثیر
effectiveness
تاثیر بخشی
touched
تحت تاثیر
after-effects
تاثیر بعدی
efficacity
تاثیر سودمندی
efficacity
درجه تاثیر
after-effect
تاثیر بعدی
size effect
تاثیر اندازه
impressible
تاثیر پذیر
influences
تاثیر کردن بر
make an impression
تاثیر گذاشتن
radius of influence
شعاع تاثیر
influencing
تاثیر کردن بر
affected
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
efficacy
درجه تاثیر
influenced
تاثیر کردن بر
efficiency
درجه تاثیر
influence
تاثیر کردن بر
influence value
ارزش تاثیر
influence value
ضریب تاثیر
coefficients
ضریب تاثیر
impressing
تاثیر کردن بر
impressionability
تاثیر پذیری
impresses
تاثیر کردن بر
impressional
تاثیر کننده
impressed
تاثیر کردن بر
inductive influence
تاثیر القائی
impress
تاثیر کردن بر
edaphic
تحت تاثیر خاک
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
bacterization
تحت تاثیر باکتری
ship influence
تاثیر عبور کشتی
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
counteracting
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressing
: تحت تاثیر قراردادن
impresses
: تحت تاثیر قراردادن
impressed
: تحت تاثیر قراردادن
impress
: تحت تاثیر قراردادن
actions
تاثیر اثر جنگ
action
تاثیر اثر جنگ
alcoholism
تاثیر الکل در مزاج
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
photothropism
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
unbiased
تحت تاثیر واقع نشده
infusive
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
austral
تحت تاثیر باد جنوبی
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
bacterize
تحت تاثیر باکتری قراردادن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
reacts
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
تحت تاثیر واقع شدن
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
affected
تحت تاثیر واقع شده
alcoholize
تحت تاثیر الکل دراوردن
react
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
تحت تاثیر واقع شدن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
electrify
تحت تاثیر برق قرار دادن
biases
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
تحت تاثیر برق قرار دادن
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
bias
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
electrifying
تحت تاثیر برق قرار دادن
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
volcanize
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ballistic coefficient
ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Tibet
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com