English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (17 milliseconds)
English Persian
take over <idiom> تحت کنترل بودن
Search result with all words
subject تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjecting تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
Other Matches
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
belong مال کسی بودن وابسته بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
having مالک بودن ناگزیر بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
haze گرفته بودن مغموم بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
pertains مربوط بودن متعلق بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
abutted مماس بودن مجاور بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
agree متفق بودن همرای بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
want فاقد بودن محتاج بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
include شامل بودن متضمن بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
stand بودن واقع بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
control code کد کنترل
check-ups کنترل
check-up کنترل
control کنترل
controls کنترل
line control کنترل خط
controlling کنترل
minor control کنترل کم
rein کنترل
control کنترل بازبینی
control slide غلتگاه کنترل
control station ایستگاه کنترل
takeover اعمال کنترل
control block کنده کنترل
control area منطقه کنترل
Quality Control کنترل کیفیت
check-ups کنترل کردن
control block بلوک کنترل
stroking ضربه با کنترل
strokes ضربه با کنترل
birth control کنترل موالید
stroked ضربه با کنترل
stroke ضربه با کنترل
control bus مسیر کنترل
control towers برج کنترل
controlling کنترل بازبینی
check-up کنترل کردن
controlling کنترل کردن
takeovers اعمال کنترل
controllability قابلیت کنترل
clicker [coll.] کنترل از دور
under command تحت کنترل
digital control کنترل دیجیتالی
remote control کنترل از دور
remote control unit کنترل از دور
direct control کنترل مستقیم
teleguidance کنترل از دور
zapper [coll.] کنترل از دور
controllable قابل کنترل
quality control کنترل مرغوبیت
control word کلمه کنترل
control store انباره کنترل
contract control کنترل تغایر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com