English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
English Persian
delimit تحدید حدود کردن
delimited تحدید حدود کردن
delimiting تحدید حدود کردن
delimits تحدید حدود کردن
Other Matches
confinement تحدید حدود
delimitation تحدید حدود
mark out a ground تحدید حدود زمین
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
delimits تعیین کردن حدود
demarcate تعیین حدود کردن
peg تعیین حدود کردن
pegs تعیین حدود کردن
abound تعیین حدود کردن
demarcated تعیین حدود کردن
demarcates تعیین حدود کردن
delimited تعیین کردن حدود
demarcating تعیین حدود کردن
delimit تعیین کردن حدود
delimiting تعیین کردن حدود
to live beyond one's means بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet در حدود درامد خود خرج کردن
restriction تحدید
confinement تحدید
gabelle تحدید
limitations تحدید
limitation تحدید
restraints تحدید
gabel تحدید
restrictions تحدید
restraint تحدید
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
limitation تحدید محدودسازی
confinable قابل تحدید
limitations تحدید محدودسازی
delimitate تحدید حدودکردن
limitation of armament تحدید تسلیحات
birth control تحدید زاد وولد
sumptuary law قانون تحدید مخارج
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
demarkation تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
perambulation حدود
realm حدود
realms حدود
scantling حدود
in the neighbourhood در حدود
roughly <adv.> حدود
purview حدود
thereabouts در آن حدود
ranges حدود
neighbourhoods حدود
precinct حدود
neighbourhood حدود
limit حدود
about در حدود
precincts حدود
delimits حدود
scope حدود
compass حدود
about <adv.> حدود
neighborhoods حدود
ambit حدود
definition حدود
tethering حدود
well-nigh در حدود
well nigh در حدود
confining حدود
definitions حدود
range حدود
tethered حدود
ranged حدود
neiggourhood حدود
delimiting حدود
vicinity حدود
tether حدود
module حدود
tethers حدود
modules حدود
delimited حدود
delimit حدود
confine حدود
class limits حدود طبقه
verge نزدیکی حدود
limit of fire حدود اتش
reach وسعت حدود
reached وسعت حدود
gamut حدود حیطه
limit check مقابله حدود
peripheries محیط حدود
coastal frontier حدود ساحلی
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
run ردپا حدود
coextensive هم حدود وثغور
runs ردپا حدود
reaches وسعت حدود
trimester در حدود سه ماه
thereabouts در حدود آن وقت
whereabouts درچه حدود
reaching وسعت حدود
out خارج از حدود
periphery محیط حدود
purview حدود میدان
class interval حدود طبقه
out- خارج از حدود
probability limits حدود احتمالی
lines حدود رویه
outed خارج از حدود
line حدود رویه
frontiers حدود و ثغور
purview of an occupation حدود کاری
verges نزدیکی حدود
ranged حدود وسعت
graphic limits حدود گرافیکی
ranged حدود محدوده
range حدود وسعت
range حدود محدوده
delimitation تعیین حدود
vicinity در حدود در اطراف
boundaries حدود یکان
boundary حدود چیزی
thereabout دران حدود
boundaries حدود چیزی
hereabout دراین حدود
ranges حدود محدوده
yaw تجاوز از حدود
with in ear shot در حدود صدا رس
within cry در حدود صد ارس
demarcation تعیین حدود
in the neighborhood of در حدود [ریاضی]
confidence limits حدود اعتماد
confidence limits حدود اطمینان
therabout دران حدود
yawed تجاوز از حدود
ranges حدود وسعت
boundary حدود یکان
limits of confidence حدود اطمینان
limitation clause ماده تعیین حدود
outre خارج از حدود معمولی
whereabout حدود تقریبی مکان
limitation clause عبارت تعیین حدود
inbound محصور در حدود معینی
scope میدان و برد و حدود
tolerances حدود قابل تحمل
orbits دور حدود فعالیت
tolerance حدود قابل تحمل
compass حدود وثغور حوزه
orbited دور حدود فعالیت
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
format حدود و مشخصات فرش
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
sphere مرتبه حدود فعالیت
spheres مرتبه حدود فعالیت
orbit دور حدود فعالیت
quart پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
corrida برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
range of music حدود یا میدان علم موسیقی
quarts پیمانهای در حدود بیک لیتر
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
limit of fire حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
transition layer منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
metric ton مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameter اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
transputer - بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf course زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
something like 00 rials سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Tibet تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com