Dictiornary-Farsi | تحرک ذره باردار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 89 (6 milliseconds)

English	Persian
mobility of a charged particle	تحرک ذره باردار


Other Matches

xerographic printer	که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
furred	باردار
pregnant	باردار
pergnant	باردار
heaviest	ابستن باردار
heavy	ابستن باردار
charged particle	ذره باردار
heavies	ابستن باردار
heavier	ابستن باردار
anticipant	ابستن باردار
fur	خز دوختن به باردار شدن
absorption of charged particles	جذب ذرات باردار
She is pregnant(expecting).	آبستن (باردار) است
furs	خز دوختن به باردار شدن
Fruit -bearing (prlific) tree.	درخت باردار ( بارآور )
volubility	تحرک
mobile	با تحرک
mobiles	با تحرک
movability	تحرک
stimulation	تحرک
stimulus	تحرک
dynamism	تحرک
stirring	پر تحرک
stimuli	تحرک
mobility	تحرک
locomotion	تحرک
immobilization	عدم تحرک
mobility ratio	نسبت تحرک
horizontal mobility	تحرک افقی
ionic mobility	تحرک یونی
mobility of capital	تحرک سرمایه
limiting ionic mobility	تحرک یونی حد
locomotory	نقص تحرک
locomotor	نقص تحرک
motion study	تحرک سنجی
occupational mobility	تحرک شغلی
reflating	تحرک بخشیدن
reflates	تحرک بخشیدن
reflated	تحرک بخشیدن
reflate	تحرک بخشیدن
vertical mobility	تحرک عمودی
vagility	دارای تحرک
vagile	دارای تحرک
upward mobility	تحرک صعودی
social mobility	تحرک اجتماعی
class mobility	تحرک طبقهای
class mobility	تحرک طبقاتی
cell animation	تحرک سلولی
dynamism	قدرت تحرک
locomotives	وابسته به تحرک
locomotive	وابسته به تحرک
immobility	تحرک ناپذیری
immobility	عدم تحرک
mobility	تحرک یکان
mobile	قابل تحرک
mobility	قوه تحرک
mobiles	قابل تحرک
geographical mobility	تحرک جغرافیائی
downward mobility	تحرک نزولی
static	بدون تحرک
locomotion	تحرک نقل وانتقال
thermotaxis	تحرک در اثر گرما
to reflate the economy	به اقتصاد تحرک بخشیدن
sticking point	نقطهی عدم تحرک
sticking points	نقطهی عدم تحرک
factor mobility	تحرک عوامل تولید
horizontal social mobility	تحرک افقی اجتماعی
labor mobility	تحرک نیروی کار
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
mobility of labor	تحرک نیروی کار
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
squashed	پرتاب بدون تحرک زیاد
squashes	پرتاب بدون تحرک زیاد
squash	پرتاب بدون تحرک زیاد
mobilization	بسیج کردن تحرک دادن
low feild mobility	قابلیت تحرک میدان ضعیف
squashing	پرتاب بدون تحرک زیاد
movement	گردش جابجا کردن تحرک
cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
catch up	تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
mobilization	به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
inseminating	ابستن کردن باردار کردن
inseminates	ابستن کردن باردار کردن
inseminated	ابستن کردن باردار کردن
inseminate	ابستن کردن باردار کردن
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل