English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
spoliation تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
Other Matches
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
obliterate معدوم کردن
ruinate معدوم کردن
obliterated معدوم کردن
obliterates معدوم کردن
obliterating معدوم کردن
destroy خراب کردن معدوم کردن
destroys خراب کردن معدوم کردن
destroying خراب کردن معدوم کردن
garble تحریف تحریف کردن
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
slant تحریف کردن
mutilating تحریف کردن
falsifying تحریف کردن
agonizes تحریف کردن
falsifies تحریف کردن
falsified تحریف کردن
agonized تحریف کردن
agonize تحریف کردن
falsify تحریف کردن
agonises تحریف کردن
mutilate تحریف کردن
agonising تحریف کردن
anagrammatize تحریف کردن
agonised تحریف کردن
slants تحریف کردن
slanted تحریف کردن
distort تحریف کردن
tamper with تحریف کردن
distorts تحریف کردن
mutilates تحریف کردن
skewing تحریف کردن نامتوازن
garble تحریف یا ناقص کردن
skew تحریف کردن نامتوازن
skews تحریف کردن نامتوازن
interpolate باعبارت تازه تحریف کردن
interpolated باعبارت تازه تحریف کردن
interpolates باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating باعبارت تازه تحریف کردن
mutilates تحریف شدن معیوب کردن
diddling تحریف کردن به وسیله داده
diddles تحریف کردن به وسیله داده
mutilating تحریف شدن معیوب کردن
diddled تحریف کردن به وسیله داده
diddle تحریف کردن به وسیله داده
mutilate تحریف شدن معیوب کردن
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seized اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
ill treat سوء استفاده کردن ضایع کردن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
use استفاده کردن استعمال کردن
abuses سو استفاده کردن از ضایع کردن
abusing سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuse سو استفاده کردن از ضایع کردن
uses استفاده کردن استعمال کردن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
inexistent معدوم
nil معدوم
extinct معدوم
non existent معدوم
non-existent معدوم
employing استفاده کردن
utilizing استفاده کردن از
to make much of استفاده کردن از
to play upon سو استفاده کردن از
utilize استفاده کردن از
utilizes استفاده کردن از
employed استفاده کردن
employ استفاده کردن
employs استفاده کردن
put upon استفاده کردن از
to trade on سو استفاده کردن از
to make use of استفاده کردن از
to take a of استفاده کردن از
to a. one self of استفاده کردن از
utilised استفاده کردن از
put-upon استفاده کردن از
utilises استفاده کردن از
utilising استفاده کردن از
misused سوء استفاده کردن از
strain سوء استفاده کردن از
trade on سوء استفاده کردن از
misuse سوء استفاده کردن از
misuses سوء استفاده کردن از
misusing سوء استفاده کردن از
strains سوء استفاده کردن از
exercise one's veto از حق وتو استفاده کردن
make much of استفاده زیاد کردن از
use up <idiom> استفاده کامل کردن
to seize the opportunity ازموقع استفاده کردن
to work out منتهای استفاده را کردن از
to tread on somebody's foot <idiom> از کسی سو استفاده کردن
do up اماده استفاده کردن
take advantage سوء استفاده کردن از
To take advantage of an opportunity. از فرصت استفاده کردن
solarize استفاده کردن از نورافتاب
play on سوء استفاده کردن از
reuse دوباره استفاده کردن
with open arms <idiom> با گرمی استفاده کردن
use مصرف استفاده کردن
to profit by the accasion از موقع استفاده کردن
uses مصرف استفاده کردن
impose upon سوء استفاده کردن از
to lay hold on استفاده ازضعف کسی کردن
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
to play it با وسائل پست سو استفاده کردن از
talk down to someone <idiom> از کلمات ساده استفاده کردن
to play با وسائل پست سو استفاده کردن
to use these rules از این قاعده ها استفاده کردن
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
prehominid پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
prehominidae پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
clearer مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
lincense or cence مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
simple که استفاده و کار کردن با آن ساده است
misfeasance سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
clearest مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simpler که استفاده و کار کردن با آن ساده است
clear مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simplest که استفاده و کار کردن با آن ساده است
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trail یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trails یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
exploitation بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
to pull strings از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trailed یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
steals از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
steal از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
usufruct از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
auditing یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
audits یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
audited یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
nonerasable storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
asynchronous ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
job استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voices وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
jobs استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
voice وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voicing وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
mulches که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
aperture mask استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
gert technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com