Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (33 milliseconds)
English	Persian
garble	تحریف یا ناقص کردن
Other Matches
garble	تحریف تحریف کردن
agonized	تحریف کردن
slanted	تحریف کردن
falsifying	تحریف کردن
falsify	تحریف کردن
slant	تحریف کردن
slants	تحریف کردن
anagrammatize	تحریف کردن
agonizes	تحریف کردن
tamper with	تحریف کردن
agonised	تحریف کردن
agonises	تحریف کردن
agonize	تحریف کردن
distorts	تحریف کردن
distort	تحریف کردن
falsifies	تحریف کردن
falsified	تحریف کردن
agonising	تحریف کردن
mutilates	تحریف کردن
mutilating	تحریف کردن
mutilate	تحریف کردن
skewing	تحریف کردن نامتوازن
skew	تحریف کردن نامتوازن
skews	تحریف کردن نامتوازن
spoliation	تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
interpolating	باعبارت تازه تحریف کردن
diddling	تحریف کردن به وسیله داده
mutilate	تحریف شدن معیوب کردن
diddles	تحریف کردن به وسیله داده
interpolated	باعبارت تازه تحریف کردن
interpolate	باعبارت تازه تحریف کردن
mutilating	تحریف شدن معیوب کردن
interpolates	باعبارت تازه تحریف کردن
mutilates	تحریف شدن معیوب کردن
diddle	تحریف کردن به وسیله داده
diddled	تحریف کردن به وسیله داده
demonish	ناقص کردن
mutilate	ناقص یا فلج کردن
mutilating	ناقص یا فلج کردن
mutilates	ناقص یا فلج کردن
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
truncating	شاخه زدن ناقص کردن
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
mayhem	چلاق کردن ناقص العضو کردن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
marring	ناقص کردن بی اندام کردن
marred	ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating	ناقص کردن فلج کردن
mar	ناقص کردن بی اندام کردن
mutilates	ناقص کردن فلج کردن
mutilate	ناقص کردن فلج کردن
falsifyer	تحریف
distortion	تحریف
corruption	تحریف
distortions	تحریف
multilation	تحریف
anagram	تحریف
mutilation	تحریف
falsification	تحریف
anagrams	تحریف
garbler	تحریف کننده
paramnesia	تحریف حافظه
corrupts	تحریف شده
falsifier	تحریف کننده
distorted	تحریف شده
mutilated	تحریف شده
sophistication	اغوا تحریف
perceptual distortion	تحریف ادراکی
retrospective falsification	تحریف گذشته
perverted	تحریف شده
corrupted	تحریف شده
falsifyer	تحریف کننده
corrupt	تحریف شده
corrupting	تحریف شده
distorted prices	قیمتهای تحریف شده
anagrammatical	وابسته به قلب و تحریف
anagrammatic	وابسته به قلب و تحریف
banning	حکم تحریف یا توقیف
bans	حکم تحریف یا توقیف
ban	حکم تحریف یا توقیف
twisters	کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
twister	کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
mutilate	ناقص
rudimentary	ناقص
short	ناقص
shortest	ناقص
mutilating	ناقص
shorter	ناقص
stickit	ناقص
mutilated	ناقص
unperfect	ناقص
defective	ناقص
roughcast	ناقص
incorrect	ناقص
inadequate	ناقص
manque	ناقص
half-baked	ناقص
inconsummate	ناقص
rudimental	ناقص
violator	ناقص
violators	ناقص
imperfect	ناقص
incomplete	ناقص
skimpy	ناقص
mutilates	ناقص
deficient	ناقص
imperfective	ناقص
in defect	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
malformed	ناقص
imcomplete	ناقص
faulty	ناقص
meagre	ناقص
lacked	ناقص بودن
lack	ناقص بودن
deformed	ناقص شده
half	شریک ناقص
missed approach	فرود ناقص
lacks	ناقص بودن
apoplexy	سکتهء ناقص
nubbin	میوه ناقص
paresis	فلج ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
misfiring	احتراق ناقص
flawed	معیوب ناقص
mutilator	ناقص کننده
miscreation	خلقت ناقص
incapacious	بی گنجایش ناقص
in my poor opinion	بعقل ناقص من
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
imperfect market	بازار ناقص
truncated distribution	توزیع ناقص
imperfect competition	رقابت ناقص
tracheid	اوند ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
truncation	ناقص سازی
deficiently	بطور ناقص
half baked	ناپخته ناقص
half truth	حقیقت ناقص
half	بطور ناقص
hemiplegia	فلج ناقص
to put in rime	قافیه ناقص
mooncalf	ناقص الخلقه
moon calf	خلقت ناقص
incomplete induction	استقراء ناقص
imcomplete ditch	گود ناقص
frustum	مخروط ناقص
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
blastie	ناقص الخلقه
imperfectly	بطور ناقص
ills	بطور ناقص
faulty design	طرح ناقص
paralysis	سکته ناقص
misshapen	ناقص الخلقه
erectio deficiens	نعوظ ناقص
wanting in reason	ازعقل ناقص
framentary	شکسته ناقص
annular eclipse	خسوف ناقص
defectively	بطور ناقص
frustum	هرم ناقص
ill	بطور ناقص
ill-	بطور ناقص
oaf	بچه ناقص الخلقه
overshoot	فرود ناقص هواپیما
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
oafs	بچه ناقص الخلقه
overshooting	فرود ناقص هواپیما
fragmentary	ریز شده ناقص
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
overshoots	فرود ناقص هواپیما
sketchy	از روی عجله ناقص
sketchily	از روی عجله ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
to do by halves	ناقص انجام دادن
sketchiest	از روی عجله ناقص
low order	انفجار کند یا ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
fragmental	ریز شده ناقص
market imperfection	ناقص بودن بازار
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com