English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
to obtain permission تحصیل اجازه کردن
Other Matches
earned تحصیل کردن
achieve تحصیل کردن
earns تحصیل کردن
earn تحصیل کردن
to study for the bar تحصیل حقوق کردن
to leave school ترک تحصیل کردن
toi mug at سخت تحصیل کردن
to study persian زبان فارسی تحصیل کردن
grafts از راه نادرستی تحصیل کردن
etymologize تحصیل علم اشتقاق کردن
graft از راه نادرستی تحصیل کردن
win بدست اوردن تحصیل کردن
gains حصول تحصیل منفعت کردن
gained حصول تحصیل منفعت کردن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
grafted از راه نادرستی تحصیل کردن
gain حصول تحصیل منفعت کردن
achieves تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
minor در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
studies تحصیل کردن مطالعه کردن
getting حاصل کردن تحصیل کردن
procure تحصیل کردن جاکشی کردن
studying تحصیل کردن مطالعه کردن
get حاصل کردن تحصیل کردن
procured تحصیل کردن جاکشی کردن
procures تحصیل کردن جاکشی کردن
procuring تحصیل کردن جاکشی کردن
gets حاصل کردن تحصیل کردن
study تحصیل کردن مطالعه کردن
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
leave اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
to pray permission در خواست اجازه کردن
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
take on <idiom> استخدام کردن،اجازه دادن
to empower somebody to participate به کسی اجازه شرکت کردن دادن
lincense or cence مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
schooling تحصیل
studies تحصیل
obtaining تحصیل
achievement تحصیل
securement تحصیل
acquisition تحصیل
study تحصیل
acquirement تحصیل
acquisitions تحصیل
achievements تحصیل
studying تحصیل
acquistion تحصیل
pirate بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
school age سن آغاز تحصیل
school age سالهای تحصیل
s.for study میل به تحصیل
self taught تحصیل کرده
s.for study ذوق تحصیل
get تحصیل شده
educated تحصیل کرده
schoolfellow تعلیم تحصیل
graduation فراغت از تحصیل
he applied him self to study مشغول تحصیل شد
getting تحصیل شده
impetration تحصیل بدرخواست
schools تحصیل در مدرسه
gets تحصیل شده
nonresident تحصیل مکاتباتی
recovery تحصیل چیزی
securer تحصیل کننده
school تحصیل در مدرسه
recoveries تحصیل چیزی
billets پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
graceful degradation اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
billeted پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billeting پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
schoolable مشمول تحصیل اجباری
degree دیپلم یا درجه تحصیل
scoolable مشغول تحصیل اجباری
serendipity تحصیل نعمت غیرمترقبه
procuance تحصیل چیزی خرید
school drop out ترک تحصیل کرده
procuration تحصیل چیزی خرید
earned income درامد تحصیل شده
clerisy طبقه تحصیل کرده
degrees دیپلم یا درجه تحصیل
cultured مهذب تحصیل کرده
studiousness عشق بخواندن یا تحصیل
ineducable غیر قابل تحصیل
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
dropout کسی که ترک تحصیل میکند
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
authorization to copy اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
my unwillingness to study بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies . از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
convocation جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
homecoming عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
academia حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
alumni پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co ed دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
okay اجازه
licence اجازه
licences اجازه
authorization اجازه
authorisations اجازه
licenses اجازه
permitting اجازه
licensing اجازه
permission اجازه
by permission of با اجازه
licensure اجازه
liberty اجازه
ratification اجازه
liberties اجازه
leave اجازه
warrent اجازه
leaving اجازه
ok اجازه
authority اجازه
fiats اجازه
license اجازه
permit اجازه
fiat اجازه
approval اجازه
permits اجازه
unauthorized بی اجازه
warrant of attorney اجازه نامه
inofficial بدون اجازه
power of authority اجازه نامه
tokens اجازه ورود
license اجازه نامه
power of procuration اجازه نامه
certificate of authority اجازه نامه
search warrant اجازه تفتیش
search warrants اجازه تفتیش
power of attorney اجازه نامه
full power of attorney اجازه نامه
imprimatur اجازه چاپ
letter of attorney اجازه نامه
forbids اجازه ندادن
permitting اجازه دادن
permits اجازه دادن
have it <idiom> اجازه دادن
go through <idiom> اجازه دادن
permit اجازه دادن
allowances اجازه دادن
searcher warrant اجازه تفتیش
searcher warrant اجازه بازرسی
feu اجازه همیشگی
forbid اجازه ندادن
take in <idiom> اجازه دادن
licensing اجازه نامه
grant اجازه دادن
flight clearance اجازه پرواز
allow اجازه دادن
if you please با اجازه شما
allowance اجازه دادن
letting اجازه دادن
by your leave با اجازه شما
lincense or cence اجازه دادن
consent رضا اجازه
lets اجازه دادن
let اجازه دادن
may i take it please اجازه می فرمایید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com