Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
interrogator
تحقیق کننده
interrogators
تحقیق کننده
Other Matches
research
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researches
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researched
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ascertainment
تحقیق
scrutiny
تحقیق
scholarship
تحقیق
scholarships
تحقیق
verification
تحقیق
indagation
تحقیق
inquirendo
تحقیق
researching
تحقیق
researches
تحقیق
researched
تحقیق
research
تحقیق
study
تحقیق
studies
تحقیق
quest
تحقیق
checking
تحقیق
quests
تحقیق
studying
تحقیق
rummages
تحقیق
rummaged
تحقیق
rummage
تحقیق
inquiry
تحقیق
inquiries
تحقیق
investigation
تحقیق
rummaging
تحقیق
investigations
تحقیق
assay
تحقیق کردن
determine
تحقیق کردن
check
تحقیق کردن
bolt
[examine]
تحقیق کردن
quest
تحقیق و رسیدگی
verifiable
تحقیق پذیر
quests
تحقیق و رسیدگی
to rummage
تحقیق کردن
enquired
تحقیق کردن
analyse
[British]
تحقیق کردن
analyze
[American]
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
see into
تحقیق کردن
dissect
[analyse]
تحقیق کردن
judicial interrogator
قاضی تحقیق
inspects
تحقیق کردن
study
تحقیق کردن
evaluate
تحقیق کردن
to search after
تحقیق کردن
examinating magistrate
قاضی تحقیق
to browse through
تحقیق کردن
enquires
تحقیق کردن
inquisitors
مامور تحقیق
verification
تحقیق ممیزی
inspecting
تحقیق بازرسی
inspecting
تحقیق کردن
inspected
تحقیق بازرسی
inspected
تحقیق کردن
inspect
تحقیق بازرسی
inspect
تحقیق کردن
investigation
تحقیق بررسی
inspects
تحقیق بازرسی
inquisitor
مامور تحقیق
investigators
مامور تحقیق
fact finding body
کمیسیون تحقیق
fact finding body
هیات تحقیق
investigator
مامور تحقیق
examing magistrate
قاضی تحقیق
enquire
تحقیق کردن
local investigation
تحقیق محلی
interrogators
قاضی تحقیق
investigations
تحقیق بررسی
survey
تحقیق بررسی
survey
تحقیق کردن
look into
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
inspect
تحقیق کردن
explore
تحقیق کردن
examine
تحقیق کردن
enquire into
تحقیق کردن
surveyed
تحقیق کردن
surveyed
تحقیق بررسی
interrogator
قاضی تحقیق
fishing expedition
تحقیق استنطاق
disquisition
تحقیق جستجو
surveying officer
افسر تحقیق
survey
تحقیق کردن
scrutinize
تحقیق کردن
surveys
تحقیق بررسی
surveys
تحقیق کردن
assays
تحقیق کردن
question
تحقیق کردن از
applied research
تحقیق عملی
researches
تجسس تحقیق
research method
روش تحقیق
operations research
تحقیق در عملیات
research cost
هزینه تحقیق
operational research
تحقیق عملیاتی
operation research
تحقیق درعملیات
verifies
تحقیق کردن
verify
تحقیق کردن
verifying
تحقیق کردن
research and development
تحقیق و توسعه
research and analysis
تحقیق وبررسی
questioned
تحقیق کردن از
questions
تحقیق کردن از
investigate
تحقیق کردن
investigated
تحقیق کردن
investigates
تحقیق کردن
investigating
تحقیق کردن
probe
تحقیق نیشتر
probed
تحقیق نیشتر
probes
تحقیق نیشتر
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
indagate
تحقیق کردن
ascertainable
قابل تحقیق
inquirable
قابل تحقیق
researching
تجسس تحقیق
inquires
تحقیق کردن
researching
تحقیق کردن
research
تجسس تحقیق
research
تحقیق کردن
researched
تجسس تحقیق
researched
تحقیق کردن
verified
تحقیق کردن
researches
تحقیق کردن
inquired
تحقیق کردن
courts of inquiry
کمیسیون تحقیق
scholarism
تحقیق علمی
inquire
تحقیق کردن
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
inquisite
تحقیق کردن
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
student
شاگرد اهل تحقیق
well read
اهل مطالعه و تحقیق
supplies research
تحقیق درخصوص مواد
question
پرسیدن تحقیق کردن
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
questions
پرسیدن تحقیق کردن
questioned
پرسیدن تحقیق کردن
certes
خاطر جمعی تحقیق
academic freedom
آزادی بحث و تحقیق
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
students
شاگرد اهل تحقیق
inquests
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
queries
تحقیق و باز جویی کردن
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
query
تحقیق و باز جویی کردن
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
inquest
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
bookman
اهل تحقیق وتتبع کتابفروش
inquisitional
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
querying
تحقیق و باز جویی کردن
queried
تحقیق و باز جویی کردن
To investigate something.
درباره چیزی تحقیق کردن
To hold an official inquiry.
تحقیق رسمی بعمل آوردن
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
consumer research
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com