Dictiornary-Farsi | تحلیل رفته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (3 milliseconds)

English	Persian
exhausted	تحلیل رفته
consumptive	تحلیل رفته
consumptives	تحلیل رفته
pulled	تحلیل رفته


Search result with all words

washed up	بکلی تحلیل رفته
Other Matches

damped wave	موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number	عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).	آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindles	رفته رفته کوچک شدن
to peter out	رفته رفته کوچک شدن
dwindling	رفته رفته کوچک شدن
dwindled	رفته رفته کوچک شدن
dwindle	رفته رفته کوچک شدن
cost benefit analysis	تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
bit by bit <adv.>	رفته رفته
gradually	رفته رفته
dislocated	در رفته
departed	رفته
by degrees <adv.>	رفته رفته
inchmeal	رفته رفته
in process of time	رفته رفته
short tempered	از جا در رفته
by inches	رفته رفته
thrawart	در رفته
gradually <adv.>	رفته رفته
frenetical	از جا در رفته
he knew that i had gone	او میدانست که من رفته ام
averaged	روی هم رفته
in the lump	روی هم رفته
by and large <idiom>	روی هم رفته
i have been to paris	پاریس رفته ام
on average [on av.]	روی هم رفته
overall	رویهم رفته
overalls	رویهم رفته
on a par	روی هم رفته
red-hot	ازجادر رفته
in the a	روی هم رفته
iam bored	حوصله ام سر رفته
off shade	رنگ رفته
cavetto	[پخی تو رفته]
weatherbeaten	رنگ و رو رفته
smudgy	رنگ و رو رفته
smudgiest	رنگ و رو رفته
truncated soil	خاک رو رفته
sunken	فرو رفته
all in all	روی هم رفته
windswept	بر باد رفته
first and last	روی هم رفته
frenzied	ازجا در رفته
averagly	روی هم رفته
all told	روی هم رفته
madding	از کوره در رفته
retreating forehead	پیشانی تو رفته
emaciated	گوشت رفته
day a day	روی هم رفته
deep-set	فرو رفته
it has escaped my remembrance	از خاطرم رفته
defunct	ازبین رفته
smudgier	رنگ و رو رفته
unbridle	مهاردر رفته
neatest	شسته و رفته
away	غایب رفته
deployed <adj.> <past-p.>	بکار رفته
frantic	ازکوره در رفته
inserted <adj.> <past-p.>	بکار رفته
average	روی هم رفته
installed <adj.> <past-p.>	بکار رفته
I'm glad he's gone.	خوشحالم که او رفته.
neat	شسته و رفته
overseen	غلط رفته
jitters	از کوره در رفته
altogether	روی هم رفته
neater	شسته و رفته
pallid	رنگ رفته
chafed	پوست رفته
averaged	روی هم رفته
averaging	روی هم رفته
extinct	ازبین رفته
averages	روی هم رفته
gone <adj.>	از دست رفته
appointed <adj.> <past-p.>	بکار رفته
applied <adj.> <past-p.>	بکار رفته
you are mistaken	خطا رفته اید
lost	از دست رفته ضایع
paler	رنگ رفته بی نور
palest	رنگ رفته بی نور
powers	توان از دست رفته
income forgone	درامداز دست رفته
what is done cannot be undone	اب رفته بجوی برنمیگردد
powered	توان از دست رفته
we cannot undo the past	اب رفته بجوی برنمیگردد
power	توان از دست رفته
sunken eyes	چشمان فرو رفته
retreating chin	چانه عقب رفته
advanced pawn	پیاده پیش رفته
revendication	استردادزمین ازدست رفته
lost chain	زنجیره از دست رفته
lorn	از دست رفته بربادرفته
saddle nose	بینی فرو رفته
pale	رنگ رفته بی نور
tacky	رنگ ورو رفته
forged side	سطح فرو رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.	امیدها ی بر باد رفته
he must have gone	باید رفته باشد
ha-ha	دیوار فرو رفته
neater	شسته و رفته مرتب
As limp as a rag.	شل واز حال رفته
He is on leave of absence .	مرخصی رفته است
powering	توان از دست رفته
go out the window <idiom>	اثرش از بین رفته
he is off to the war	رفته است به جنگ
neat	شسته و رفته مرتب
The child [kid,baby] has taken after her mother.	بچه به مادرش رفته.
I feel pins and needles in my foot.	پایم خواب رفته
immersed in debt	فرو رفته در فرض
neatest	شسته و رفته مرتب
Have you been there recently (lately)	تازگیها آنجا رفته ای ؟
furibund	اشفته ازجادر رفته
analysis	تحلیل
analyzer	تحلیل گر
absorbency	تحلیل
analysts	تحلیل گر
analyst	تحلیل گر
corrosion	تحلیل
comsumption	تحلیل
resolutions	تحلیل
resolution	تحلیل
marasmic	تحلیل رو
erosion	تحلیل
ingesta	موادی که داخل بدن رفته
opportunity cost	هزینه فرصت از دست رفته
He wont be back for another six months.	رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
the cork went off with apop	چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
lost	از دست رفته تلف شده
wear off	فرسوده و از بین رفته شدن
macaroni	ماکارونی جوان خارج رفته
lost cause	جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes	جنبش یا آرمان از دست رفته
sold	فروخته شده بفروش رفته
Time hangs heavily on my hands.	از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
up to the ears	غرق سرا پا فرو رفته
I have lost a lot of blood.	خون زیادی از من رفته است
I have something in my eye.	چیزی توی چشمم رفته.
to count for lost	از دست رفته بحساب آوردن
to have arrived [expected moment]	رسیدن [به زمان انتظار رفته]
logic analysis	تحلیل منطقی
variance analysis	تحلیل واریانس
lithotripsy	خردسازی یا تحلیل
lysis	تحلیل کافتن
mental analysis	تحلیل ذهنی
value analysis	تحلیل ارزش
marginal analysis	تحلیل نهائی
lexical analysis	تحلیل لغوی
profile analysis	تحلیل نیمرخ
indifference analysis	تحلیل بی تفاوتی
wearing	تحلیل برنده
incide	تحلیل بردنlooper
income analysis	تحلیل درامد
incorrodible	غیرقابل تحلیل
hypnoanalysis	تحلیل هیپنوتیسمی
vector analysis	تحلیل برداری
item analysis	تحلیل پرسش
job analysis	تحلیل شغلی
motion analysis	تحلیل حرکات
narcoanalysis	تحلیل تخدیری
network analysis	تحلیل شبکه
systems analysis	تحلیل سیستم ها
systems analysis	تحلیل سیستم
systems analyst	تحلیل گر سیستم
system analyst	تحلیل گر سیستم
sales analysis	تحلیل فروش
systems analyzer	تحلیل گر سیستم
stability analysis	تحلیل ثبات
static analysis	تحلیل ایستا
system analysis	تحلیل سازگان
static analysis	تحلیل استاتیک
statistical analysis	تحلیل اماری
strode analysis	تحلیل ضربهای
system analysis	تحلیل سیستم
syntactical analysis	تحلیل نحوی
resolutive	تحلیل برنده
research and analysis	تجزیه و تحلیل
regression analysis	تحلیل برگشت
operation analysis	تحلیل عملکرد
two way analysis	تحلیل دو عاملی
path analysis	تحلیل مسیر
probability analysis	تحلیل احتمالات
trend analysis	تحلیل روند
prosternation	تحلیل نیرو
purchasing analyst	تحلیل گر خرید
transactional analysis	تحلیل تبادلی
qualitative analysis	تحلیل کیفی
quantitative analysis	تحلیل کمی
quantitative analysis	تحلیل مقداری
task analysis	تحلیل تکلیف
regression analysis	تحلیل رگرسیون
syntactical analysis	تحلیل ترکیبی
analysis of variance	تحلیل پراکنش
atrophies	تحلیل رفتن
consume	تحلیل رفتن
data analysis	تحلیل داده ها
existential analysis	تحلیل وجودی
consumed	تحلیل رفتن