English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
diachrony تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
Other Matches
germ ریشه منشاء
germs ریشه منشاء
slices ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
notobranchiate در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
speech بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
speeches بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
analyzes تحلیل کردن
analyse تحلیل کردن
analysing تحلیل کردن
analyzed تحلیل کردن
analysed تحلیل کردن
analyses تحلیل کردن
analyzing تحلیل کردن
talk down to someone <idiom> از کلمات ساده استفاده کردن
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
analyze تحلیل کردن کاویدن
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
cost benefit analysis تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
sickest مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
paintress زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
keying material مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
uprooted ریشه کن کردن
to take root ریشه کردن
uprooting ریشه کن کردن
uproots ریشه کن کردن
uproot ریشه کن کردن
to root up ریشه کن کردن
eradication ریشه کن کردن
root up ریشه کن کردن
eradicating ریشه کن کردن
irradicate ریشه کن کردن
root ریشه کن کردن
root out ریشه کن کردن
roots ریشه کن کردن
to pull up by the roots ریشه کن کردن
detects پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
track پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
detected پیدا کردن
to pluck up one's heart دل پیدا کردن
to look up پیدا کردن
detect پیدا کردن
detecting پیدا کردن
to search out پیدا کردن
tracks پیدا کردن
acquire پیدا کردن
averaging پیدا کردن
averages پیدا کردن
averaged پیدا کردن
tracked پیدا کردن
average پیدا کردن
pin point پیدا کردن
gained پیدا کردن
gains پیدا کردن
finds پیدا کردن
smell out با بو پیدا کردن
find پیدا کردن
gain پیدا کردن
fountain منشاء
fountains منشاء
origins منشاء
origin منشاء
provenance منشاء
paternity منشاء
parent منشاء
source منشاء
lot integrity دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
radicate ریشه دار کردن
to strike root ریشه کردن پابرجاشدن
roots ریشه دار کردن
root ریشه دار کردن
strike root ریشه کردن گرفتن
demonetize تنزل پیدا کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
stammered لکنت پیدا کردن
converge تقارت پیدا کردن
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
stammers لکنت پیدا کردن
converges تقارت پیدا کردن
converged تقارت پیدا کردن
dampens رطوبت پیدا کردن
prove opplicable مصداق پیدا کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
preempt حق تقدم پیدا کردن
liaise ارتباط پیدا کردن
shields حفاظ پیدا کردن
shield حفاظ پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن
qualify شایستگی پیدا کردن
luff لنگر پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
converging تقارت پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
to win fame شهرت پیدا کردن
touted خریدار پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
to work out something حل چیزی را پیدا کردن
to become a necessity لزوم پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
declines شیب پیدا کردن
touting خریدار پیدا کردن
declined شیب پیدا کردن
qualifies شایستگی پیدا کردن
decline شیب پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
tout خریدار پیدا کردن
to think out با فکر پیدا کردن
equation of payments قاعده پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
declining شیب پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن به
liaising ارتباط پیدا کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
message source منشاء پیام
source منبع منشاء
cause of claim منشاء دعوی
parent والدین منشاء
root of title منشاء مالکیت
data origination سر منشاء داده ها
fatherhood منشاء اصل
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
stem ریشه لغت قطع کردن
stemming ریشه لغت قطع کردن
extirpate ریشه کن کردن ازبین بردن
stems ریشه لغت قطع کردن
faggots ریشه کردن حاشیه پارچه
stemmed ریشه لغت قطع کردن
fagot ریشه کردن حاشیه پارچه
faggot ریشه کردن حاشیه پارچه
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
respire امید تازه پیدا کردن
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
shocked هول وهراس پیدا کردن
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
deeping of capital عمق پیدا کردن سرمایه
genealogize شجره کسی را پیدا کردن
hit on/upon <idiom> پیدا کردن چیزی که میخواهی
waver فتور پیدا کردن دو دل بودن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
wavered فتور پیدا کردن دو دل بودن
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
to nerve oneself قوت قلب پیدا کردن
wavering فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers فتور پیدا کردن دو دل بودن
respired امید تازه پیدا کردن
to make the pot boi; معاش خود را پیدا کردن
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
cabbage کش رفتن رشد پیدا کردن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
cabbages کش رفتن رشد پیدا کردن
respires امید تازه پیدا کردن
respiring امید تازه پیدا کردن
shocks هول وهراس پیدا کردن
shock هول وهراس پیدا کردن
phytogenic دارای منشاء گیاهی
gastrogenous دارای منشاء معدی
gastrogenic دارای منشاء معدی
grass roots اجتماع محلی منشاء
fumbled لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swell ورم کردن برجستگی پیدا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com