Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 235 (25 milliseconds)
English
Persian
supplied
تحویل دادن
supply
تحویل دادن
supplying
تحویل دادن
render
تحویل دادن
rendered
تحویل دادن
renders
تحویل دادن
delivering
تحویل دادن
deliver
تحویل دادن
delivers
تحویل دادن
surrender
تحویل دادن
surrendered
تحویل دادن
surrenders
تحویل دادن
hand over
تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
to hand over
تحویل دادن
Search result with all words
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
deliveries
تحویل کالا دادن
delivery
تحویل کالا دادن
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
give in charge
تحویل پلیس دادن
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
redeliver
دوباره تحویل دادن
shortchange
کم تحویل دادن
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
Other Matches
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
devolvement
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
deliveries
تحویل
delivery
تحویل
freeing
تحویل
utilization
تحویل
transter
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
solstice
تحویل
frees
تحویل
bailment
تحویل
freed
تحویل
free
تحویل
prehension
تحویل
processes
تحویل
process
تحویل
to take over
تحویل گرفتن
takeover
تحویل گیری
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
period of delivery
دوره تحویل
recorded delivery
تحویل سفارشی
renditions
پرداخت تحویل
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
LSD
نگهداری تحویل
terminal price
قیمت تحویل
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
prompt delivery
تحویل فوری
takeovers
تحویل گیری
fob
تحویل کشتی
take delivery of
تحویل گرفتن
rendition
پرداخت تحویل
take over
تحویل گرفتن
transferee
تحویل گیرنده
delivery valve
سوپاپ تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
deliverable state
در حالت تحویل
deliverable
قابل تحویل
ex factory
تحویل در کارخانه
ex mill
تحویل در کارخانه
exq
تحویل در بارانداز
exs
تحویل از کشتی
forward delivery
تحویل به وعده
forward delivery
تحویل دراینده
delivery to the home
تحویل در خانه
deliverer
تحویل دهنده
delivery date
تاریخ تحویل
delivery free
تحویل رایگان
demand satisfaction
تحویل درخواستها
delivery terms
شرایط تحویل
delivery table
میز تحویل
delivery speed
سرعت تحویل
delivery side
سمت تحویل
delivery order
حواله تحویل
polytropic
تحویل برزخ
delivery notice
اعلامیه تحویل
delivery note
حواله تحویل
free docks
تحویل در بارانداز
catcher's side
سوی تحویل
delivering
تحویل تسلیم
transfers
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
transfer
واگذاری تحویل
free on quay
تحویل دراسکله
irreducibility
تحویل ناپذیری
supplying
تحویل ذخیره
supply
تحویل ذخیره
supplied
تحویل ذخیره
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
delivered
تحویل شده
cash dispensers
تحویل دارخودکار
bailee
تحویل گیرنده
cargo delivery
تحویل بار
smooth delivery
تحویل بی اشکال
delivery terms
نحوه تحویل
transference
تحویل حواله
cash dispenser
تحویل دارخودکار
bailment
تحویل جنس
procurement
تهیه و تحویل اماد
ex quay
تحویل در بندر مقصد
reduction
تحویل استحاله کاهش
fot
تحویل روی کامیون
procuring
تهیه و تحویل اماد
exw
تحویل در محل تولید
procures
تهیه و تحویل اماد
procured
تهیه و تحویل اماد
procure
تهیه و تحویل اماد
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
ex ship
تحویل در کنار کشتی
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
delivery car
واگن تحویل دهنده
destination port
بندر تحویل کالا
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
free on rail
تحویل در راه اهن
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
delivery
قبض و اقباض تحویل
deliveries
قبض و اقباض تحویل
for
تحویل روی قطار
reductions
تحویل استحاله کاهش
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
delivery order
دستور تحویل کالا
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
spot goods
کالاهای اماده تحویل
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
become
مناسب بودن تحویل یافتن
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
daf
frontier at delivered تحویل مرز
received for shipment
تحویل شده برای حمل
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
free on rail
تحویل کالا روی قطار
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
Did you deliver my letter to your father ?
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
He left fily a few choice words.
چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
fas
ship alongside free تحویل در کنار کشتی
Videotex
تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
ddp
paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
futures
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
atm
ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
production missile
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
free docks
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
back wardation
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
delivered at frontier
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
c.i.f.
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
garnishment
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
take over from
کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
Viewdata
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com