Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
Other Matches
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
locate
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
process
تحویل
freeing
تحویل
transter
تحویل
processes
تحویل
prehension
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
frees
تحویل
deliveries
تحویل
delivery
تحویل
freed
تحویل
free
تحویل
devolvement
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
solstice
تحویل
utilization
تحویل
bailment
تحویل
demand satisfaction
تحویل درخواستها
surrender
تحویل دادن
delivery notice
اعلامیه تحویل
delivery order
حواله تحویل
delivery side
سمت تحویل
exs
تحویل از کشتی
delivery speed
سرعت تحویل
transference
تحویل حواله
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash dispensers
تحویل دارخودکار
delivery table
میز تحویل
delivery note
حواله تحویل
delivery valve
سوپاپ تحویل
delivery terms
نحوه تحویل
delivery terms
شرایط تحویل
delivery to the home
تحویل در خانه
exq
تحویل در بارانداز
ex factory
تحویل در کارخانه
ex mill
تحویل در کارخانه
deliverer
تحویل دهنده
delivery free
تحویل رایگان
delivery date
تاریخ تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
renditions
پرداخت تحویل
rendition
پرداخت تحویل
surrenders
تحویل دادن
surrendered
تحویل دادن
LSD
نگهداری تحویل
render
تحویل دادن
rendered
تحویل دادن
renders
تحویل دادن
delivers
تحویل دادن
deliver
تحویل دادن
delivering
تحویل دادن
takeovers
تحویل گیری
fob
تحویل کشتی
recorded delivery
تحویل سفارشی
deliverable state
در حالت تحویل
deliverable
قابل تحویل
catcher's side
سوی تحویل
delivering
تحویل تسلیم
cargo delivery
تحویل بار
bailment
تحویل جنس
bailee
تحویل گیرنده
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
delivered
تحویل شده
transfers
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
transfer
واگذاری تحویل
takeover
تحویل گیری
terminal price
قیمت تحویل
polytropic
تحویل برزخ
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
period of delivery
دوره تحویل
irreducibility
تحویل ناپذیری
to hand over
تحویل دادن
hand over
تحویل دادن
prompt delivery
تحویل فوری
supplying
تحویل ذخیره
transferee
تحویل گیرنده
take over
تحویل گرفتن
take delivery of
تحویل گرفتن
supplied
تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
supplied
تحویل ذخیره
supply
تحویل دادن
shortchange
کم تحویل دادن
supply
تحویل ذخیره
supplying
تحویل دادن
to take over
تحویل گرفتن
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
free on quay
تحویل دراسکله
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
free docks
تحویل در بارانداز
smooth delivery
تحویل بی اشکال
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
forward delivery
تحویل به وعده
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
forward delivery
تحویل دراینده
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
reduction
تحویل استحاله کاهش
procured
تهیه و تحویل اماد
for
تحویل روی قطار
delivery
قبض و اقباض تحویل
procures
تهیه و تحویل اماد
procure
تهیه و تحویل اماد
procurement
تهیه و تحویل اماد
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
reductions
تحویل استحاله کاهش
procuring
تهیه و تحویل اماد
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
destination port
بندر تحویل کالا
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
exw
تحویل در محل تولید
delivery order
دستور تحویل کالا
ex quay
تحویل در بندر مقصد
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
give in charge
تحویل پلیس دادن
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
free on rail
تحویل در راه اهن
delivery car
واگن تحویل دهنده
fot
تحویل روی کامیون
ex ship
تحویل در کنار کشتی
deliveries
قبض و اقباض تحویل
spot goods
کالاهای اماده تحویل
deliveries
تحویل کالا دادن
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
delivery
تحویل کالا دادن
goods intake
کالاهای درحال تحویل
redeliver
دوباره تحویل دادن
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
received for shipment
تحویل شده برای حمل
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
become
مناسب بودن تحویل یافتن
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
daf
frontier at delivered تحویل مرز
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
Did you deliver my letter to your father ?
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
fas
ship alongside free تحویل در کنار کشتی
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com